اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

شعر شهادت امام سجاد ع

درد فراق

دانلود به روز ترین نسخه کتاب دیوان عشق

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (183)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (182)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (20)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (18)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (52)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (24)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (16)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (233)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (186)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 846450
بازدید امروز :89
بازدید دیروز : 163
تعداد کل پست ها : 1388

 

شعر شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

فرزند ام الکتابم تفسیری از کوثرم من
لبریز از عشق و ایمان سر تا به پا باورم من

از نسل آل عبایم، من راوی کربلایم
نامم رقیه(س) است یاران، فرزند پیغمبرم من

هستم گلی نو شکفته در بوستان ولایت
اما ز سیل حوادث، زیبا گلی پرپرم من

دیدم خیامی که می سوخت، دیدم سری روی نیزه
خوردم بسی تازیانه، پس زینب(س) مضطرم من

از ضربه ی تازیانه گشته تنم پر نشانه
خوردم کتک های بسیار، با آن که یک دخترم من

هر چند با نص قرآن واجب شده بر مسلمان
با ما مودّت نشد هیچ، زخمی شده پیکرم من

پای برهنه، شن داغ، خار مغیلان، بیابان
یک اربعین درد و رنجم، یک لاله ی احمرم من

خوردم من از بسکه سیلی رخساره ام گشته نیلی
مرغی که در دام غم ها بشکسته بال و پرم من

هفتاد و دو سر روی نی از ما کند پاسبانی
بشکسته بالی که دارد هفتاد و دو یاورم من

طفلی سه ساله که دارد بر دوش خود بار غصه
از کنج ویرانه ی غم، بار عزا می برم من

سرباز اسلام و دینم، تفسیر حبل المتینم
در جنگ با دشمن دین، برتر ز صد لشکرم من

در راه شام غم و درد، افتادم از روی ناقه
لبریز از درد و رنجم، صدیقه ای دیگرم من

اصغر(ع) سرش روی نیزه، من دل غمین پای نیزه
من چشم از او بر ندارم، همبازی اصغرم من

ای سوگواران شیعه، هستم شما را شفیعه
فردا به صحرای محشر، با اشک چشم ترم من



دوشنبه 04 مرداد 6 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin