فرزند ام الکتابم تفسیری از کوثرم من
لبریز از عشق و ایمان سر تا به پا باورم من
از نسل آل عبایم، من راوی کربلایم
نامم رقیه(س) است یاران، فرزند پیغمبرم من
هستم گلی نو شکفته در بوستان ولایت
اما ز سیل حوادث، زیبا گلی پرپرم من
دیدم خیامی که می سوخت، دیدم سری روی نیزه
خوردم بسی تازیانه، پس زینب(س) مضطرم من
از ضربه ی تازیانه گشته تنم پر نشانه
خوردم کتک های بسیار، با آن که یک دخترم من
هر چند با نص قرآن واجب شده بر مسلمان
با ما مودّت نشد هیچ، زخمی شده پیکرم من
پای برهنه، شن داغ، خار مغیلان، بیابان
یک اربعین درد و رنجم، یک لاله ی احمرم من
خوردم من از بسکه سیلی رخساره ام گشته نیلی
مرغی که در دام غم ها بشکسته بال و پرم من
هفتاد و دو سر روی نی از ما کند پاسبانی
بشکسته بالی که دارد هفتاد و دو یاورم من
طفلی سه ساله که دارد بر دوش خود بار غصه
از کنج ویرانه ی غم، بار عزا می برم من
سرباز اسلام و دینم، تفسیر حبل المتینم
در جنگ با دشمن دین، برتر ز صد لشکرم من
در راه شام غم و درد، افتادم از روی ناقه
لبریز از درد و رنجم، صدیقه ای دیگرم من
اصغر(ع) سرش روی نیزه، من دل غمین پای نیزه
من چشم از او بر ندارم، همبازی اصغرم من
ای سوگواران شیعه، هستم شما را شفیعه
فردا به صحرای محشر، با اشک چشم ترم من