خال لب
|
|
از چه بر خال لب دوست گرفتار شوم محو بیماری چشمش شده بیمار شوم
وقت آن است که فارغ شوم از ما و منی طالب حق و حقیقت شده هشیار شوم
علوی هستم و عشقش زده آتش به دلم مست و دل داده ی او شهره بازار شوم
بر لبم ذکر علی(ع) در دل من حب علی(ع) است باید از غیر علی(ع) خسته و بیزار شوم
هست شایسته که پوشم به تنم جامه ی زهد یا علی(ع) گفته و از دوست مددکار شوم
نکنم یاد من از بتکده هرگز هرگز گر که با دست علی(ع) زنده و بیدار شوم
چارده ماه خدا داده مرا در شب تار تا که دل بسته ی آن مطلع الانوار شوم
چشمه ی عشق و صفا در سر راهم جوشید تا که سیراب ز سر چشمه ی انهار شوم
عاشق حیدرم و شیعه اثنی عشری حاضرم در ره این عشق سر دار شوم
|
دوشنبه 90 اسفند 1 |
نظر بدهید
|
|
|
|