رقص گل
|
|
سالها چون که کهنه می گردند، سالی از نو دوباره می سازم بشکنم ماههای کهنه شده، و از آنها ستاره می سازم
یار اینجا کنار ماست، چرا، بهر نوشیدن می از لب او گاه قران بدست و گه تسبیح ، دمبدم استخاره می سازم
سال نو شد خزان به یغما رفت ، وقت رقص گل است در گلشن باغ دل را کنم مصفا من ، انقلابی دوباره می سازم
اهل بیت محمد(ص) و قران، بال پرواز تا خدا هستند چون مهیاست این دوبال مرا، خویشتن را طیاره می سازم
با صدای رسا کنم اعلام، که علی(ع) پیشوای دین من است بهر اعلام حق پرستی خود، بی نهایت مناره می سازم
گر به غیر از لباس دین به تنم ، من لباس دگر بپوشانم هیکل خوشقواره خود را ، بی گمان بدقواره می سازم
هست الله کردگار من و، رهنمایم محمد(ص) عربی است با امامت و عدل و روز معاد، بهر دینم عصاره می سازم
سال نو می شود خداوندا،حال مارا خودت بهاری کن دل ما گرکه پر شد از گل عشق، زندگی را بهاره می سازم
|
چهارشنبه 90 اسفند 24 |
نظر بدهید
|
|
|
|