شعر بهار
|
|
نو بهار است بکوشیم بهاری باشیم موسم خنده ی گل گشته، قناری باشیم
ننشینیم ز پا بلکه خروشیم چو موج زندگی بخش چو یک چشمه ی جاری باشیم
وقت آن است که ما عامل قران گردیم نیست زیبنده فقط حافظ و قاری باشیم
سعی کن دیده ی تو فرش ره دوست شود نه که بر فرش ره دوست غباری باشیم
خانه ی دیده و دل مسکن و ماوای علی (ع) است از چه در بند سر زلف نگاری باشیم
ذوالفقار علوی باش که در دست علی (ع) دین حق را من و تو در پی یاری باشیم
نو بهار است بیا تا من و تو گل بشویم باغ دین را نکند بوته ی خاری باشیم
|
دوشنبه 90 اسفند 29 |
نظر بدهید
|
|
|
|