خنده باران
|
|
بهار آمد گل آمد شادمانی ها فراوان شد به رغم خشک سالی ها، لب ما خنده باران شد
لبی بوسه زند بر لب، لبی هم گونه می بوسد به یمن سال نو دنیا به کام عشق بازان شد
زمستان باعث سرسبزی دنیاست ای یاران بهاران رنگ خود را سخت مدیون زمستان شد
به من پاییز درسی داد شد آویزه ی گوشم که شد چون ریشه اندر خواب وقت برگ ریزان شد
اگر بیدار شد ریشه شکوفا می شود بوته شکوفا چونکه شد بوته ، توان گفتا بهاران شد
منم شیعه، امیر من، امیر المومنین(ع) باشد همان پیوسته بیداری که بر ما شیعیان جان شد
منم آزاده گر چه در حصار دین گرفتارم هر آن کس دین ندارد گر چه آزاد است زندان شد
سرودم من به وصف حیدر کرار صدها بیت خوشا روزی که ابیاتم هزار ان در هزاران شد
|
شنبه 91 فروردین 5 |
نظر بدهید
|
|
|
|