اربعین
|
|
بزن بر سینه و بر سر، دوباره اربعین آمد دوباره موسم اندوه و حزن موءمنین آمد
چهل منزل عزا آورده با خود کاروان غم بیا جابر به استقبال، زینب(س) دلغمین آمد
بشد کرببلا یک بار دیگر صحنه محشر کنار قبر بابا تا که زین العابدین(ع) آمد
یکی داغ برادر داشت یکی هم داغ بابا را یکی می گفت:عمو از زین، چگونه بر زمین آمد
یکی می گفت: وای اصغر(ع) یکی می گفت:وای اکبر(ع) یکی می گفت: بر فرقی عمودی آهنین آمد
یکی می ریخت خاک غم به سر از غصه و اندوه یکی سر زد به محمل تا که خونش از جبین آمد
یکی فریاد می زد: خیز از جا ای برادر جان ببین بر ما چها بگذشت، تا این اربعین آمد
|
شنبه 92 آذر 23 |
نظر بدهید
|
|
|
|