بر من ببار بارش بارانم آرزوست
بگشای لب که نغمه ی قرانم آرزوست
بردار پرده از رخ خود ای نگار من
زیرا که ماه نیمه ی شعبانم آرزوست
هر صبح و شام نام تو ورد زبان ماست
آخر هوای باغ و گلستانم آرزوست
دنیا پر است از سخن لغو و حرف پوچ
دیگر بیا که یار سخندانم آرزوست
دیریست ما اسیر خزانیم و فصل غم
فصل امید و صبح بهارانم آرزوست
گرگ ستم، ز بس که ربوده است دین ما
از ترس گرگ، بودن چوپانم آرزوست
بازار دین فروشی ما پر ز رونق است
یک ذره دین و قطره ی ایمانم آرزوست
جمعیت جهان شده گرچه هزارها
در این میانه دیدن انسانم آرزوست
تو کعبه ای، تو رکن و صفایی و تو حرم
گِردت طواف و سعی فراوانم آرزوست
ای ترجمان تک تک آیات کردگار
تعجیل در فرج بنما، آنم آرزوست
خشکیده خنده بر لب ما از فراق تو
آقا بیا، بیا لب خندانم آرزوست
آقا بیا که گشته جهان پر ز ظلم و جور
اندر رکاب توست، که جولانم آرزوست