انتظار
|
|
از حد انتظار گذر کرد انتظار صبر از کفم برون شد و از دست شد قرار
دستم برای آمدن توست بر دعا چشمم برای دیدنت اما امیدوار
چشمان ماست فرش رهت یابن العسکری یک شب به روی دیده ما نیز پاگذار
هستم به زیر سایه لطف تو در جهان پس پادشاهم و تو مرا تاج افتخار
هر صبح جمعه منتظر دیدن توایم از بس شمرده ایم جمعه گذشتست از شمار
نقاش لحظه های جدایی است چشم من از بس کشیده است همه عمر انتظار
آقا بیا که خوب تماشا کنم تو را بینم رخ تو را و شوم محو روی یار
|
چهارشنبه 93 شهریور 12 |
نظر بدهید
|
|
|
|