عاقبت به خیری
|
|
اردیبهشت عمر به آبان رسیده است یعنی غزل به مصرع پایان رسیده است
جغرافیای خرم و سرسبز واژه ها حالا به خاک گرم بیابان رسیده است
بازار حرفهای نو که دگر رونقی نداشت در منتها الیه خیابان رسیده است
از دست حرفهای مردم این شهر، استخوان ... بیش از هزار بار به دندان رسیده است
شاید فقط برای مردم گمراه شهر ما دیو هزار چهره و شیطان رسیده است
این روزها تمام وجودم پر از غم است هر غصه زیره است و به کرمان رسیده است
در بین این توالی مرگ و جنون و صبر پنداشتم که دارو و درمان رسیده است
می خواستم که شکوه کنم من ز فصل غم دی رفته است و فصل بهاران رسیده است
لبریز حب آل علی(ع) چون که سینه شد آغاز فصل رونق ایمان رسیده است
|
سه شنبه 95 تیر 8 |
نظر
|
|
|
|