آن را که چشم، تشنه ی دیدار می شود
دل هم به زلف یار گرفتار می شود
چشم انتظار یار بماند تمام عمر
تا لحظه ای که موسم دیدار می شود
تسبیح و استخاره و نذر و نیاز ها
هر روز کار اوست که تکرار می شود
چشمی که نیست لایق دیدار روی یار
گر شسته گشت و پاک، سزاورا می شود
در راه وصل یار ، صبوری است شرط عقل
پس صبر کن که راه تو هموار می شود
باید گشود لب به سخن در کنار یار
وقتی که یار محرم اسرار می شود
پیوسته قلب و دیده نگه دار پاک پاک
صیقل بزن به آن چه که زنگار می شود
دوری کن از ریا و کینه و بغض و حسد مدام
با این صفات قلب تو بیمار می شود
دلدار گر قدم بگذارد به چشم ما
صحرای دیده گلشن و گلزار می شود
آقا بیا که کشت مرا درد انتظار
این زندگی بدون تو دشوار می شود
آقا بیا که آمدنت آرزوی ماست
هر خفته ای به شوق تو بیدار می شود
خوش آن زمان که اذن ظهورت دهد خدا
نام تو برگزیده ی اخبار می شود
پروانه وار بچرخم به گرد یار
وقتی که یار نقطه ی پرگار می شود