بار دیگر غصه ی آل پیمبر(ص) تازه شد
باز هم داغ غم زهرای اطهر(س) تازه شد
غصب حق مرتضی(ع) آغاز صدها فتنه بود
فتنه ای آمد دوباره داغ حیدر(ع) تازه شد
تا شنیدم زهر نوشیده است مولایم جواد(ع)
داغ آن تشت پر از خون در برابر تازه شد
رخنه ی زهر ستم آتش به جان افروخته
گفت تا آتش، برایم قصه ی در تازه شد
زهر نوشیده است و هر دم درد افزون می شود
ناله کرد از درد سینه، داغ مادر تازه شد
از درون حجره، دل شد راهی کرب و بلا
ماجرای کربلا یک بار دیگر تازه شد
نیست در حجره کسی تا یاری مولا کند
قصه ی آن بی گناه زیر خنجر تازه شد
دامن زینب(س) ز اشک دیده شد دریای خون
داغ آن مظلومه ی بی یار و یاور تازه شد
نا نوشته مانده قانون عزاداری ولی
گریه کردن طبق قانونی مقرر تازه شد
صحنه ی کرب و بلا تشبیه روز محشر است
بار دیگر صحنه ی صحرای محشر تازه شد
در تمام عمر در دل داغ آل مصطفی(ص) است
غصه در این شعر با شکلی مصور تازه شد