مولا جگرش می سوخت از زهر جفا بسیار
زینب(س) به کنار او دستش به دعا بسیار
نوشید امام دین ،چون زهر هلاهل را
زینب (س) همه جا سر زد، دنبال دوا بسیار
چون بار سفر می بست، امید دل زینب(س)
زینب(س) ز عدو می برد شکوه به خدا بسیار
راهی جنان می شد محبوب دل زهرا(س)
اما ز غم مولا، غم در دل ما بسیار
مولای کریم ما، از زهر جفا می سوخت
تا در غم او گرید هر اهل ولا بسیار
جز خیر و کرم از او نادیده کسی چیزی
زین رو ز غمش سوزد، دارا و گدا بسیار
وقتی به حسین (ع) گوید لا یوم کیومک را
داند که رسد بر او اندوه و بلا بسیار
تابوت تو را دشمن با سنگ جفا می زد
تا هست به پا عالم، در سینه عزا بسیار
بر اهل جهان درس تسلیم و رضا دادی
تا آن که خدا از تو گردید رضا بسیار
کردی تو وفا اما، صد جور و جفا دیدی
مانند رسول الله(ص) نادیده وفا بسیار
رفتی و ز غم پشت ابناء بشر بشکست
در دست بنی آدم، باید که عصا بسیار
امروز اگر سوزم از داغ غمت آقا
فردا به یقین چشمم بر دست شما بسیار