رفتی و کرب و بلا روی سر من شد خراب
رود چشمان من از درد فراقت شد پر آب
موج می زد آب در رود فرات اما چه سود
شد فرات آن روز بهر تشنگان همچون سراب
گیسوانت را روی نیزه تکان می داد باد
پیکرت خاک و خون غلطان به زیر آفتاب
چون به روی نیزه دیدم راس خونین تو را
قلب من آتش گرفت و سینه ی من شد کباب
دیدم آنجا زیر پا افتاده قران کریم
بر سر نی نیز دیدم سوره ی ام الکتاب
پای اطفال حرم را سخت می رنجاند خار
سخت می رنجاند دست کودکان را هم طناب
ای برادر جان تماشا کن چگونه خواهرت
برده شد با حیله ی دشمن سوی بزم شراب
دشمن ما بی حیا و ما به بند غم اسیر
خورده ام سیلی برای حفظ تقوا و حجاب
با اجازه از شما من خطبه ای خواندم به شام
کرده ام با خطبه ی خود دشمنانت را مجاب
آنچنان گفتم سخن در مجلس بزم یزید
شد به پا از گفته های من در آنجا انقلاب
سینه ها لبریز غم شد در عزایت یا حسین (ع)
آسمان ویران شد و خون می چکیدی از سحاب
چشمهایم از غمت دریای خون گردیده است
سینه ام از داغ هجرانت سراسر التهاب