خرابه ی شام
|
|
دلم گرفته از این گوشه ی خرابه ی شام که می رسد همه دم بوی درد و غم به مشام
اگر چه تا به سحر من اسیر درد و غمم بگویدم به دم صبح باز غصه سلام
به پیش چشم من خسته، بارها خورده به صورت پدرم سنگ کینه از روی بام
ز روی ناقه فتادم به روی خاک زمین که دیده است سه ساله ولی فتاده به دام ؟
به راه شام کتک خورده ام من از دشمن هزار طعنه شنیدم میان کوچه مدام
خواصشان سر بابا ز تن جدا کردند زدند سنگ به سرها ز پشت بام عوام
حریم آل علی(ع) را شکسته اند اینجا شنیده اند بسی آل مصطفی(ص) دشنام
عزیز فاطمه(س) در خاک و خون شده غلطان سقیفه تازه شد و غصب گشته حق امام
به گونه های پدر چون که خیزران می خورد رسید جان به لب و عمر نیز گشت تمام
|
پنج شنبه 96 مهر 20 |
نظر بدهید
|
|
|
|