رفتی و هفت آسمان یک باره ویران شد حسین(ع)
دیده ها لبریز خون و سینه سوزان شد، حسین(ع)
زیر صدها نیزه و شمشیر جسمت ماند و بعد
راس تو بالای نیزه سنگ باران شد حسین(ع)
بهر انگشتر برید آن ساربان انگشت تو
بعد انگشتر نصیب ساربانان شد حسین(ع)
خیمه هایت سوخت چون در آتش خشم یزید
هر دلی بریان و هر حالی پریشان شد حسین(ع)
باد می لرزاند روی نیزه موهای تو را
پیکرت اما به روی خاک عریان شد حسین(ع)
چون که چوب خیزران می خورد بر لبهای تو
چشم اطفال حرم از غصه گریان شد حسین(ع)
خورد وقتی تازیانه بر تن اطفال تو
بزم غم بر پا به عرش حی سبحان شد حسین(ع)
رفتی و با رفتنت در هر دلی غم کاشتی
شادمانی رخت بست و غم فراوان شد حسین(ع)
روی نی راس شهیدان، پای نیزه کودکان
پایشان آزرده از خار مغیلان شد حسین (ع)
خواهرت را گرچه در بزم شرابش برده اند
در دفاع از دین حق آنجا سخنران شد حسین(ع)
مصرع پایانی این شعر شرح ماجراست
پاره پاره زیر پا اوراق قران شد حسین(ع)