خلق می پرسند جانان تو را منزل کجاست؟
آن که برده وصف او از ما هزاران دل کجاست؟
آدمی سر تا به پا نقص است سرتا پاست عیب!
آن که سرتا پا کمال است، آدم کامل کجاست؟
وصف روی یار بشنیدیم و مجنونش شدیم
عقل می پرسد که ای مجنون بگو عاقل کجاست؟
در تمام عمر خود باید ز شمع یار سوخت
گر نسوزد بال و پر از عشق پس حاصل کجاست؟
یار ما آنجاست که تسبیح و تحمید خداست
یار اگر خواهی تماشا کن، چنین محفل کجاست؟
یار ما سر تا به پا نور است، در خاکش مجو
مثل او یاری چنین پیدا ز آب و گل کجاست؟
او نگین پادشاهی می دهد بر سائلش
او جواد است و سخاوتمند، گو سائل کجاست؟
کشتی عالم به طوفان حوادث غرق شد
ناخدایی که او بَرَد کشتی سوی ساحل کجاست؟
جمعه جمعه، ندبه ندبه اشک هجران ریختیم
یار ما اما نیامد پس چرا؟ مشکل کجاست؟
تا طلوع صبح فردا چشم در راهیم ما
ما فرج را از خدا خواهیم، مستعجل کجاست؟