گفتم طبیب را که به دردم دوا تویی
بیمار درد هجر تو هستم، شفا تویی
من ایمنم ز رنج و مصیبت کنار تو
آقا پزشک حاذق درد آشنا تویی
گفتم که لطف حضرت حق شاملم شود
آمد ندا که جلوه ی لطف خدا تویی
با یاد اهل بیت (ع) مصفا شود دلم
آن سرو سبز گلشن آل عبا تویی
وقتی که دست سوی خدا می کنم بلند
آقای من میان دو دستم دعا تویی
وقتی هوای کرب وبلا می کند دلم
همراه دل روانه سوی کربلا تویی
بالای نیزه قاری قران حسین(ع) توست
گریان ز داغ آن سر از تن جدا تویی
بشکسته است از چه سر عمه ی شما؟
آقا بگو که آگه از این ماجرا تویی
قامت خمیده گشته رقیه (س) به کودکی
دستش بگیر، بهر رقیه(س) عصا تویی
آقا بقا طلب نمودم و در تو فنا شدم
مولا قسم به عشق که رمز بقا تویی
دستم تهی و راه دراز است و پر خطر
دستم بگیر شافع روز جزا تویی
یک عمر صبح و شام صدا کرده ام تو را
بودم به جستجوی تو آقا، کجا تویی؟