زائر کربلا
|
|
از شام بلا به کربلا آمده است همراه سری ز تن جدا آمده است
بر گونه ی او دو چشمه ی خون جاریست بانو سر قبر شهدا آمده است --- آمد به کنار قبر خود با اصحاب انداخت خودش را روی قبر ارباب
چون با لب تشنه گشته ارباب شهید می ریخت به روی قبراز چشمش آب --- آن قافله انگار که کمتر شده بود انگار اسیر ظلم کافر شده بود
در شام بلا دخترکی جا مانده است از فرقت او چشم همه تر شده بود --- ای کشته ی اشک خواهرت آمده است آن خواهر زار و مضطرت آمده است
تو چشم به راه دخترت هم بودی افسوس بدون دخترت آمده است --- زائر کرب و بلا بوی محرم می دهد بوی رنج و محنت و اندوه و ماتم می دهد
گر هزاران درد داری، کربلا درمان توست چون حسین ابن علی(ع) بر درد مرهم می دهد --- ای کشته ی اشک، شیعیان را دریاب مستان خدا و مومنان را دریاب
با مهر تو جان و تن صفا می گیرد هر عاشق بی نام و نشان را دریاب
|
دوشنبه 97 آبان 7 |
نظر
|
|
|
|