سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شهادت کوثر پر بهای قرآن

قانون محبت

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (225)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (150)

سروده های دیگر (166)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 821093
بازدید امروز :80
بازدید دیروز : 206
تعداد کل پست ها : 1321

 

یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

تو نوری با تو روشن کرد ایزد راه انسان را
و چون می خواست معنایت کند آورد قران را

پس از توحید شرط اصلی اسلام و ایمانی
تویی آن کس که با تو می شود فهمید ایمان را

رسول اللهی و بی تو نمی شد خلق این عالم
به نازت آفرید الله، عیسی و سلیمان را  

ز خود خواهی چو شیطان کرد نافرمانی حق را
تو ماموری که در هم بشکنی بتها و شیطان را

تو هستی رحمه للعالمین در طول دوران ها
ببار ای ابر پر رحمت به روی خلق باران را

تمام عمر تو شد صرف احسان و فداکاری
تو با احسان خود شرمنده کردی لطف و احسان را

تو از سر تا به پا توحید را معنا و مفهومی
تویی آن کس که با او می شناسم حیّ سبحان را

تو تا رفتی از این عالم، جهان رنگ عزا بگرفت
و دیده کشتی عالم هزاران بار طوفان را

گروهی از خدا غافل، همه عزم جفا کردند
بسوزاندند باغ دین و پژمردند بستان را

اگر چه با علی(ع) پیمان یاری بسته بود این قوم
پس از تو عهد بگسستند و بشکستند پیمان را

علی(ع) را دست بسته سوی مسجد می کشانیدند
که شاید بشکنند آن قوم از اسلام میزان را

در خانه بسوزاندند و زهرا(س) را بیازردند
مگر خاموش سازند این جماعت شمس تابان را

تو با زهرا(س) و حیدر(ع) درد انسان را شفا هستید
چه بدبختند آن قومی که رد کردند درمان را

حسن(ع) را بعد تو زهر جفا نوشانده اند این قوم
از این آتش بسوزاندند قلب هر مسلمان را 

به تابوت حسن(ع) آن بی خدایان سنگ باریدند
به سر زد زینب(س) از غم ، دید وقتی سنگباران را

پس از تو دشمنانت از حسینت سر جدا کردند
رها کردند آنان در بیان جسم عریان را

پس از تو خاندانت را به سوی شام غم بردند
و سرها بر روی هر نیزه شد زینت نیستان را

تمام عمر خود را وقف مردم کرده بودی تو
نمک خوردند و بشکستند پس از چه نمکدان را

یکی از خاندانت را به شمشیر ستم کشتند
یکی با زهر و آن یک دید سختی های زندان را

به داغ خاندانت اهل عالم مبتلا گشتند
گرفته داغ تو از غرب عالم تا خراسان را

ولی هرگز نگردد نورتان خاموش در عالم
که ایزد روشنایی داده خورشید فروزان را



سه شنبه 97 آبان 15 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin