تو نوری با تو روشن کرد ایزد راه انسان را
و چون می خواست معنایت کند آورد قران را
پس از توحید شرط اصلی اسلام و ایمانی
تویی آن کس که با تو می شود فهمید ایمان را
رسول اللهی و بی تو نمی شد خلق این عالم
به نازت آفرید الله، عیسی و سلیمان را
ز خود خواهی چو شیطان کرد نافرمانی حق را
تو ماموری که در هم بشکنی بتها و شیطان را
تو هستی رحمه للعالمین در طول دوران ها
ببار ای ابر پر رحمت به روی خلق باران را
تمام عمر تو شد صرف احسان و فداکاری
تو با احسان خود شرمنده کردی لطف و احسان را
تو از سر تا به پا توحید را معنا و مفهومی
تویی آن کس که با او می شناسم حیّ سبحان را
تو تا رفتی از این عالم، جهان رنگ عزا بگرفت
و دیده کشتی عالم هزاران بار طوفان را
گروهی از خدا غافل، همه عزم جفا کردند
بسوزاندند باغ دین و پژمردند بستان را
اگر چه با علی(ع) پیمان یاری بسته بود این قوم
پس از تو عهد بگسستند و بشکستند پیمان را
علی(ع) را دست بسته سوی مسجد می کشانیدند
که شاید بشکنند آن قوم از اسلام میزان را
در خانه بسوزاندند و زهرا(س) را بیازردند
مگر خاموش سازند این جماعت شمس تابان را
تو با زهرا(س) و حیدر(ع) درد انسان را شفا هستید
چه بدبختند آن قومی که رد کردند درمان را
حسن(ع) را بعد تو زهر جفا نوشانده اند این قوم
از این آتش بسوزاندند قلب هر مسلمان را
به تابوت حسن(ع) آن بی خدایان سنگ باریدند
به سر زد زینب(س) از غم ، دید وقتی سنگباران را
پس از تو دشمنانت از حسینت سر جدا کردند
رها کردند آنان در بیان جسم عریان را
پس از تو خاندانت را به سوی شام غم بردند
و سرها بر روی هر نیزه شد زینت نیستان را
تمام عمر خود را وقف مردم کرده بودی تو
نمک خوردند و بشکستند پس از چه نمکدان را
یکی از خاندانت را به شمشیر ستم کشتند
یکی با زهر و آن یک دید سختی های زندان را
به داغ خاندانت اهل عالم مبتلا گشتند
گرفته داغ تو از غرب عالم تا خراسان را
ولی هرگز نگردد نورتان خاموش در عالم
که ایزد روشنایی داده خورشید فروزان را