به جز فراق تو آقا مرا ملالی نیست
به مثل قامت خم گشته ام، هلالی نیست
اسیر زلف تو بوده تمام عمر این دل
بدون یاد تو دل را که ماه و سالی نیست
اگر خمیده مرا قامت، از فراق شماست
خمیده چون قد من در جهان مثالی نیست
همیشه هوش و حواسم به گفته های شماست
به غیر از این که مرا هیچ اشتغالی نیست
برای آن که بگویم نیاز دل به شما
خطوط کوی تو را هیچ اختلالی نیست
تمام عمر نخواهم برید دل از تو
به غیر زلف تو دل را که اتصالی نیست
امید من به وصال تو رو به افزونی است
اگر چه وصل تو را شاید احتمالی نیست
غم فراق تو بی تاب کرده عالم را
به جز وصال شما خلق را سئوالی نیست
بیا بیا به خدا عمر ما به سر آمد
ببین که پا لب گورم، مرا مجالی نیست
اگر چه امر محالی است زندگی بی تو
ولی بمیرم اگر، حالت محالی نیست
ربوده سیرت تو دل ز مردمان جهان
چو صورت تو اگر در جهان جمالی نیست
کمال می طلبم کو به کو تو را جویم
که غیر کوی شما معدن کمالی نیست
قدم چو دال و تو هستی عصای دستانم
که هر دم من و تو غیر میم و دالی نیست
حضور داری و غایب ز دیده ای آقا
ببخش گر که مرا غیر قیل و قالی نیست