فاطمیه فصل رنج و ماتم است
فصل گریه فصل اندوه و غم است
از جفای قوم نیرنگ و ریا
گشته ویران خیمه ی آل عبا
آیه ی تطهیر را سوزانده اند
کوثر و تکویر را سوزانده اند
حرف حرف آیه ی مباهله
زیر پا افتاده و گردیده له
آن که هجرت کرده در راه خدا
صورتش نیلی است حالا پس چرا؟
افتخار حضرت روح الامین
ضربه از در خورد و شد نقش زمین
مادر ائمه ی اطهار(ع) اوست
رنجه از ضرب در و مسمار اوست
شان زهرا(س) آیه های کوثر است
پس چرا او کشته از میخ در است
آن که بودی بر محمد(ص) یادگار
دیده اش از ضرب سیلی گشته تار
بر زنان هر دو عالم سرور اوست
با امیرالمومنین(ع) همسنگر اوست
اشبه الناس است زهرا(س) با رسول(ص)
پس چرا افسرده حال است و ملول
آن که حالا تکیه دارد بر عصا
دست او را بوسه می زد مصطفی(ص)
آن که در دنیا بهشت مصطفی(ص) است
شاخه ی بشکسته ی باغ هداست
قامتش خم گر چه همچون دال بود
آیه های وحی را اکمال بود
پاره ی قلب محمد(ص) بود او
وای من بشکسته پهلویش عدو
هیچ کس عابدتر از زهرا(س) نبود
پس چرا پهلوی زهرا(س) شد کبود
هست شرمنده از او دیوار و در
ناله کرده در غمش مسمار و در
در دعایش یاد هر همسایه بود
میخ در بر سینه اش آمد فرود
چشم و پهلو و سر او درد داشت
شکوه ها در دل ز یک نامرد داشت
آن که احمد(ص) شاد بود از دیدنش
در جوانی شد کفن پیراهنش
آن که دارد پیش خالق آبرو
رفت و دنیا شد جهنم بعد از او
بعد از او درهای رحمت بسته شد
دیده ها خون، آدمی دل خسته شد
رفت و فصل حزن و ماتم شد شروع
ماه خون، ماه محرم شد شروع
مرغ جانش چون ز دنیا پر کشید
قامت حیدر(ع) از این ماتم خمید
تا قیامت چشم ما از غم تر است
اشک ما تسکین قلب حیدر(ع) است