پس از این شاعری نخواهم کرد، دوستان، شاعران خداحافظ
کرده پیرم اگر سرودن شعر، شعرای جوان خداحافظ
من برای سرودن شعر، سیر در هفت آسمان کردم
عاقبت آمدم به روی زمین، آی هفت آسمان خداحافظ
گفتم ازعشق و عاشقی ها و از غم و درد و رنج ها بسیار
عاشقم پای تا سرم عشق است، ولی ای عاشقان خداحافظ
نه قصیده سرایم و نه غزل، نه رباعی نه شعر نو دیگر
مثنوی های من تمام شده، میکده، می خوران خدا حافظ
گل و گلزار و گلشن و باغ، تا ابد خرمی از آن شما
پس از این چون غزل نخواهم گفت، گلشن و بوستان خداحافظ
مصرع و بیت و قافیه و ردیف، کار من با شما تمام شده
سرتان تا ابد سلامت باد، آری ای دوستان خداحافظ
شعر من شعر شور بود و امید، نا امیدی نبود در شعرم
قهر بودم اگر چه با پائیز، فصل باد خزان خداحافظ
گر چه نایی نمانده در تن من، قد کمانم اگر ز درد فراق
مثل یک مرد قهرمانم من، مثل یک پهلوان خداحافظ
غیر مدح رسول و آل رسول(ص)، نسرودم سروده ای هرگز
نسرودن به مدحشان سخت است، ولی ای مومنان خداحافظ
نه، مرا طاقت جدایی نیست، زنده ام من به مدح آل رسول(ص)
می سرایم به مدحشان شب و روز، این خط، این هم نشان، خداحافظ