چشمه ی چشم من از داغ تو دریا شده است
در دلم ماتم عظمای تو برپا شده است
قصه ات خاطره ی بستن دستان علی(ع) است
باز هم غم به دل حضرت زهرا(س) شده است
تو همان حیدری و کوچه همان کوچه غم
مرغ دل پر زده و راهی آنجا شده است
وای من دشمن دین داد تو را دشنامت
مُرد باید ز غم آنچه به مولا شده است
بارها دشمن دین بر تو تهاجم آورد
وای من ظلم و ستم بر گل طا ها شده است
ناسزا ها به لب دشمن تو جاری بود
هتک حرمت به تو از جانب اعدا شده است
پا برهنه به سوی قصر تو را می بردند
باز هم قصه کوچه است که معنا شده است
بکشیدند طناب و به زمین خوردی تو
زین عمل دشمن اسلام چه رسوا شده است
قصه ی کوچه اگر بود معمای بشر
با زمین خوردن تو حل معما شده است
گر چه در کرب و بلا دید مصیبت زینب(س)
باز خونین بصر زینب کبری(س) شده است
باز هم سیلی و فحاشی و هتاکی و ظلم
جبت ظاهر شد و طاغوت هویدا شده است
در زمین از غم تو خاک عزا بر سر ماست
و سیه پوش غمت عالم بالا شده است
روضه خوان غم تو حضرت جبریل امین
داغدار غم تو نوح و مسیحا شده است