لیاقت شیعگی
|
|
تو بیا بر سر بالینم و بیمارم کن چشمهایم پر خواب است، تو بیدارم کن
باغبانا تو مرا راه بده در باغت شرط گل را که ندارم، تو مرا خارم کن
سنگِ دل بسته ره اشک مرا مدتهاست بشکن سنگ دلم، نرم دل و زارم کن
کار هر روزه ی من توبه شکستن شده است تو مرا آگه از این زشتی کردارم کن
نفس امّاره شده دشمن غدّاره ی من یاری ام کرده و آماده ی پیکارم کن
دین فروشی شده شغل همه ی مردم شهر تو مرا فارغ از این تیمچه بازارم کن
بنشان در دل من مِهر همه آل علی(ع) ولی از دشمن او نافِر و بیزارم کن
پهن کن دام «تولّا» سر راهم مولا شیعگی را به من آموز و گرفتارم کن
لایق شیعگی آل علی(ع) گر نشدم خوار تر از خس و خار سر دیوارم کن
|
چهارشنبه 101 خرداد 25 |
نظر بدهید
|
|
|
|