هم آنهایی که از حیدر(ع) بریدند
حسین بن علی(ع) را سر بریدند
محرم آمد و ماه عزا شد
همه عالم پر از شور و نوا شد
همه ملک زمین ماتمسرا شد
به زیر بار غم قدها خمیدند
میان خیمه ها قحطی آب است
حرم از تشنگی در التهاب است
به یاد تشنه کامان دل کباب است
ز ابر دیدگان خون ها چکیدند
نه عاشورا که بودی روز محشر
علی اکبر(ع) به خون خود شناور
نشان تیر شد حلقوم اصغر(ع)
جوانان یک به یک در خون تپیدند
دو چشم حضرت سقا فدا شد
دو دست او هم از پیکر جدا شد
نگون از زین به خاک کربلا شد
شهادت را به نرخ جان خریدند
پس از او ولوله در خیمه ها شد
نوای ناله تا عرش خدا شد
سر او از بغل بر نیزه جا شد
و اطفال حرم هم نا امیدند
غم و غصه که افزون شد خدایا
همه دل ها ز غم خون شد خدایا
همه افلاک محزون شد خدایا
که سر از سبط پیغمبر(ص) بریدند
خدایا، خیمه ها آتش گرفته
زمین کربلا آتش گرفته
دل از سوز عزا آتش گرفته
یتیمان پا برهنه می دویدند
حسین(ع) در قتلگه افتاده بی سر
به بالای سرش افسرده مادر
زند از غم به سر دلخسته خواهر
یتیمان آه سرد از دل کشیدند
تنی بی سر به زیر آفتاب است
گمانم پیکر ام الکتاب است
همان که شافع روز حساب است
سرش را از قفا از چه بریدند؟
تن مولای دین گردیده صد چاک
سرش بر نی تنش عریان روی خاک
عزای او بپا در اوج افلاک
ز غم افلاکیان جامه دریدند
یتیمانش اسیر دشمنانند
به سوی شام غم آنها روانند
به زیر بار غم ها قد کمانند
به جز درد و غم و غصه ندیدند
دوباره تازه شد داغ پیمبر(ص)
روی نیزه سر هجده برادر
زند زینب(س) دو دست غصه بر سر
چرا پس غیر زیبائی ندیدند؟
نوامیس خدا در بین انظار
همه در بند درد و غم گرفتار
کتک خورده از آن قوم ستمکار
هزاران طعنه را هم می شنیدند
سری بر روی نی با چشم گریان
تلاوت می کند آیات قرآن
به پای نیزه هم جمع اسیران
همه از غصه جان بر لب رسیدند