تا محرم می شود دل ها مکدّر می شود
دیده ی کروبیان از خون دل تر می شود
عالم هستی بپوشد بر تن خود رخت غم
رنگ خون، آب زلال حوض کوثر می شود
خوان احسان حسین(ع) گسترده گردد در جهان
ریزه خوار سفره اش عالم سراسر می شود
می شود تقسیم شال نوکریِ اهل بیت(ع)
تاج بر سر می گذارد هر که نوکر می شود
شیشه ی عطر حسین(ع) بی سر می افتد روی خاک
از شمیم عطر او عالم معطّر می شود
از قفا سر از تن سبط پیمبر(ص) می بُرند!
کوثر قرآن مگر اینگونه ابتر می شود؟
جسم صد چاک حسین(ع) عریان می افتد بر زمین
دیده گریان زینب(س) از داغ برادر می شود
چون که می افتد به خاک و خون حسین ابن علی(ع)
زار و غمگین مادرش زهرای اطهر(س) می شود
شام ظلمت را ببخشد روشنی مانند روز
بر سر نی چون سر خورشید انور می شود
پاره پاره روی خاک کربلا اوراق وحی
پای مال آیات حمد و کهف و کوثر می شود
نو گلی از درد بی آبی روی دست حسین(ع)
می شود پژمرده و یکباره پر پر می شود
تشنه لب را آب باید داد اما جای آب
از کمان تیر سه شعبه سهم اصغر(ع) می شود
در میان قتلگه در زیر صدها تیر و نی
دفن بی غسل و کفن جسمی مطهّر می شود
نیزه ها و تیر ها را خواهری چون زد کنار
از غم و داغ برادر زار و مضطر می شود
جمله اجساد شهیدان بی کفن بر روی خاک
بر فراز نیزه سرهای منوّر می شود
ساقی لب تشنگان، یعنی یل ام البنین(س)
در کنار علقمه در خون شناور می شود
اشبه الناس است علی اکبر(ع) به خیرالمرسلین(ص)
اربا اربا جسم آن شبه پیمبر(ص) می شود
شعله ور گردد خیام کاروان کربلا
تا که بیماری اسیر دود و آذر می شود
خیمه ها می سوزد و زینب(س) به غم گردد اسیر
شعله ها یاد آور آن شعله و «در» می شود
چشم زینب(س) چشمه ی خون می شود، قلبش کباب
غصه اش افزون ولی با یاد مادر می شود
راهی شام بلا گردد نوامیس رسول(ص)
آل پیغمبر(ص) اسیر قوم کافر می شود
بر سر نیزه سری قرآن تلاوت می کند
پای نیزه آه و شیون کار خواهر می شود
می کِشند از گوش طفلی گوشواره، بعد هم
ضربه ی سیلی نصیب روی دختر می شود
زینب کبری(س) کجا و بزم می خواران کجا؟!
غرق غصه از غم او قلب حیدر(ع) می شود
هر که در بزم عزای آل پیغمبر(ص) گریست
پاک از پرونده اش هر گونه منکر می شود
ای گنه آلودگان، اشک است مفتاح بهشت
با کلید اشک، ناممکن میسّر می شود
در غم آل علی(ع) امروز می گرییم اگر
شافع ما مرتضی(ع) در روز محشر می شود