اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شهادت کوثر پر بهای قرآن

قانون محبت

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (225)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (150)

سروده های دیگر (166)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 821767
بازدید امروز :162
بازدید دیروز : 592
تعداد کل پست ها : 1321

 

لیلی و مجنون

منم مجنون آن لیلی که دلدار است لیلی را

که از حسن دل آرایش ربوده قلب خیلی را

چنان درد فراق او برای عاشقان سخت است
که جاری کرده است از خون دل بر گونه سیلی را

صف اندر صف به شوق دیدنش هستند یوسف ها
که شاید از می وصلش کند لبریز کیلی را 

به صبح جمعه می خوانند ندبه شیعیان او
که جانبخش است عشق او توسّل در کمیلی را

به هر لحظه شود لطفش نصیب میهمانانش
تفضّل دارد او حتی غریبان طفیلی را 

کجا محروم از دیدار او هستند مشتاقان
که نگذارند بی پاسخ کریمان هیچ میلی را

همه عالم اگر بودند گرداگرد پرگارش
چرا باید خدا می آفریدی چاه ویلی را

اگر مجنون او هستم منم عاقلترین عاقل
منم مجنون آن لیلی که دلدار است لیلی را



پنج شنبه 100 اسفند 19 | نظر بدهید

 

دعای فرج

خداوندا گرفتاری عظیم است

همه اوضاع ملت ها وخیم است

خدایا بر ملا گردیده اسرار
الهی زندگی سخت است و دشوار

حجاب و پرده ها از بین رفته
همه خوف و رجا از بین رفته

زمین تاریک و سرد و تنگ گشته
نزولات سماوی سنگ گشته

خداوندا تو پشتیبان مائی
تو سکاندار و کشتیبان مائی

تو صاحب خانه ای ما میهمانیم
تو قاضی هستی و ما شاکیانیم

تو هم جانی و هم آرام جانی
امین و رازدار بندگانی

سلامی پیشکش فرما به احمد(ص)
تحیّات تو بر آل محمد(ص)

به فرمان تو بر ما حکمرانند
که ما جسمیم و آنها مثل جانند

همه هستیم بر عهدی که بستیم
مطیع خاندان وحی(ع) هستیم

مقامشان رفیع است و بلند است
بسی این خانواده ارجمند است

خداوندا به حق این جماعت
ببر ما را سر کوی سعادت

به حق مصطفی(ص) محبوب حیدر(ع)
به حق مرتضی(ع)، یار پیمبر(ص)

شما هستید خورشید هدایت
نباشد جز شما ما را کفایت

شما یار و مددکارید ما را
به ما فرمانروا هستید و مولا

همه چشم انتطار یار هستیم
که مشتاق دمی دیدار هستیم 

بیا مهدی(عج) که تو صاحب زمانی
تو یار و یاور درماندگانی

به فریاد دل ما شیعیان رس
به امداد ضعیف و ناتوان رس

تماشا کن ببین بی تاب ما را
به حق مادرت دریاب ما را

اسیر موج طوفانیم و گرداب
مدد ما از تو می جوئیم، بشتاب

خدا ای مهربان مهربانان
به حق چارده معصوم(ع) و قرآن

نما لطف خودت را شامل ما
که جز غم نیست اینجا حاصل ما

به دست خود تو ما را شادمان کن
همه ویرانه ایم، آبادمان کن



پنج شنبه 100 دی 23 | نظر بدهید

 

دوبیتی انتظار

شبی را تا سحر بیدار بودم

من آن شب میهمان یار بودم

نمی گنجیدم آن شب هیچ در پوست
که مست دیدن دلدار بودم
*
خداوندا اسیر زلف یارم
در این زندان شده طی روزگارم

نمی خواهم رهائی من از این بند
که از این بند دارم هرچه دارم
*
خداوندا منم محزون و مضطر
دو چشمونم شده دریای احمر

گذشت عمر و ندیدم روی مهدی(عج)
نکن محرومم امّا روز محشر
*
پر از غم گشته آوازم خدایا
غمینه نغمه ی سازم خدایا

پُرم از درد و اندوه جدائی
شکسته بال پروازم خدایا
*
من از روز ازل چشم انتظارم
به فکر دیدن رخسار یارم

شدم محروم از دیدار دلبر
به مانند همه ایل و تبارم
*
خداوندا پر از درد فراقم
پر است از آتش هجران اجاقم

هوای کوی دلبر دارم، افسوس
پرم بشکسته، از پا هم چلاقم
*
به امید وصال قرص ماهی
نشستم در کنار کوره راهی

گذر هرگز نکرد یارم از آن راه
بهار عمر من طی شد الهی
*
نگار ماه رخسارم نیامد
انیس و یار و غمخوارم نیامد

نرفتم یک قدم هم سوی دلبر
فقط گفتم بیا، یارم نیامد
*
نیامد یار اگر، تقصیر از ماست
اگر شد دیده تر، تقصیر از ماست

به جای گریه باید چاره ای کرد
که اشک بی ثمر...، تقصیر از ماست
*
به یارب یارب شب زنده داران
به امید دل امیدواران

نشستن را نباشد حاصلی هیچ
به سوی یار باید رفت یاران
*
به اشک و ناله و آه شبانه
به تسبیح و دعای عاشقانه

به سوی یار باید رفت دائم
نه آن که روز و شب عذر و بهانه
*
الا ای یوسف زهرا(س) کجائی
که مُردم از غم و درد جدائی

به هر دردی دوائی باشد اما
نباشد درد هجران را دوائی



پنج شنبه 100 دی 2 | نظر

 

توفیق اجباری

گرفتارم خداوندا به بند زلف دلداری
رهائی را نمی خواهم، خوشم با این گرفتاری

اگر چه دورم از دلدار و محرومم ز دیدارش
ز وصف روی او شادم، چه سیما و چه رخساری

نمی خواهد اگر او تا ببینم روی ماهش را
رضایم بر رضای او، ندارم هیچ اصراری

تمام جمعه ها را می نشینم بر سر راهش
دوباره ندبه ای دیگر، دوباره گریه و زاری

چشیدم در تمام عمر طعم انتظارش را
نشد عمرم به باطل طی، از این توفیق اجباری

غم هجران او سخت است و آتش می زند جان را
به نصّ وحی آسانی است بعد از هر چه دشواری

اگر توفیق می شد یار و می دیدم جمالش را
نمی بردم به گور این آرزو را مثل بسیاری
*                           
شبی در عالم رؤیا به او گفتم بیا آقا
مگر از من تو دلگیری، مگر از من تو بیزاری؟

جوابم داد چشمان تو لبریز از گناهان است
تو با چشمان آلوده، به این هجران سزاواری

تو لبریز از گناه و جرم و عصیان و خطا هستی
میان ماست از جنس گناهان تو دیواری

شدم من خسته از این غیبت طولانی ام امّا
چه باید کرد وقتی که ندارم من خریداری

فقط می خواستم سیصد نفر یاور، ولی افسوس
ندارم من در این عالم طرفدار و هواداری

اگر چه خویشتن را یار من خواندی تمام عمر
ندیدم از تو امدادی، نه حتّی نیّت یاری

گسستی عهد خود امّا نشد ترکت دعای عهد
مرا هم خسته کردی تو از این رفتار تکراری

دلت را صیقلی کن گر که میخواهی وصالم را
نباشد خانه ی من بی گمان دلهای زنگاری
*                            
شدم بیدار از خواب و پشیمان گشتم از کارم
برائت جُستم و کردم ز خود اعلام بیزاری

منم اسفند و او مانند فروردین به من نزدیک
ولی من دورم از او،  بی گمان ایّام بسیاری

به زیر دِیْن او هستم تمام هستی خود را
چرا پس من از او دارم دعوِیِ طلبکاری؟



سه شنبه 100 آذر 9 | نظر

 

غروب جمعه

غروب جمعه خدایا چقدر عرفانی است
چقدر حال دل از درد هجر طوفانی است

غروب جمعه به دل لانه می کند غمها
دو دیده از غم هجران یار بارانی است

غم نشسته به دل رنگی از خدا دارد
غمی که آینه ی پاکی و مسلمانی است

غروب جمعه رود مرغ دل به سوی حجاز
نوای  مرغ دلم هم، نوای قرآنی است

تمام عمر کشیدیم درد هجر به دوش
نشان و مهر جدایی به روی پیشانی است

اگر چه بی خبرم از نگار خود همه عمر 
ولی میان دل و یار راز پنهانی است

اگر چه یار شده غایب از دو دیده ی من
ولی به خانه ی دل، کار یار مهمانی است

اگر که درس وفا را نخوانده ام چندی است
غروب جمعه زمان کلاس جبرانی است

اگر که یار قدم روی دیده بگذارد
سرم به پای قدومش ذبیح و قربانی است



جمعه 100 اردیبهشت 3 | نظر

 

یا مهدی عج بیا

زندگانی بی تو دلگیر است یا مهدی(عج) بیا
آه شیعه آه شبگیر است یا مهدی(عج) بیا

ما به تو امروز محتاجیم یابن العسکری(ع)
گر شود فردا دگر دیر است یا مهدی(عج)بیا

عالم هستی پر است از کفر و تزویر و نفاق
این جهان محتاج تغییر است یا مهدی(عج)بیا

مهربانی رخت بست و قلبها از سنگ شد
سینه ها در بند زنجیر است یا مهدی(عج)بیا

 مانده از قرآن خط زیبا و جلد زرنگار 
وحی بی معنا و تفسیر است یا مهدی(عج) بیا

ما پشیمانیم اگر رنجیده ای از دست ما
شرط تو گر عذر تقصیر است یا مهدی(عج)بیا

یوسف زهرا(س) مس ما را طلای ناب کن
مس ما محتاج اکسیر است یا مهدی(عج)بیا

ریشه ی اسلام خورده تیشه از بی ذوق ها
چاره اما، ذوق و تدبیر است یا مهدی(عج) بیا

کافران هم مهر دین داری به پیشانی زدند
دین اسیر کید و تزویر است یا مهدی(عج) بیا

ماه و خورشید و ستاره، کوه و صحرا و بحار
جملگی در حال تکویر است یا مهدی(عج) بیا

گرچه یک ابلیس سر پیچی نمود از امر حق
روز و شب مشغول تکثیر است یا مهدی(عج) بیا

عامل آیات قرآن نیست در عالم ولی
صحبت از تحقیق و تدویر است یا مهدی(عج) بیا

لطف کن بر چشم ما بگذار پای خویش را 
موقع تشویق و تقدیر است یا مهدی(عج) بیا



سه شنبه 100 فروردین 24 | نظر

 

یارم کجاست؟

مهربان دلدار من آن یار دیرینم کجاست؟
باعث خوشحالی این حال غمگینم کجاست؟

کفر چشمانش گرفته دین و ایمان مرا
آن که هم دین است و هم ایمان و آئینم کجاست؟

بار سنگین جدایی طاقتم را کرده طاق
آن که بردارد ز دوش این بار سنگینم کجاست؟

کی رساند ظاهر قرآن مرا تا کوی عشق!
ترجمان و باطن طه و یاسینم کجاست؟

سالها بگذشت و بیمارم من از درد فراق 
آن که درمان است اگر آید به بالینم کجاست؟

لانه کرده در دلم غم های عالم ای خدا
آن که باشد باعث آرام و تسکینم کجاست؟

دست سوی آسمان، لب می گشایم بر دعا
ای خدا بعد از دعا آوای آمینم کجاست؟

ننگ بر من چون شد او رنجیده از کردار من
آن که شد رنجیده از اعمال ننگینم کجاست؟



چهارشنبه 100 فروردین 18 | نظر

 

ولادت مهدی منتظرعلیه السلام

سلام ای صورت و معنای والفجر
سلام ای شرح اعطینای والفجر

سلام ای آفتاب کشور حسن
سلام ای ظهر عاشورای والفجر

سلام ای گوهر یکدانه ی عشق
سلام ای لوء لوء دریای والفجر

سلام ای طور سینای ولایت
سلام ای وادی سینای والفجر

سلام ای ماه حسن و بدر کامل
سلام ای جلوه ی سیمای والفجر

من از جام می تو مست مستم
سلام ای حضرت صهبای والفجر

تویی شان نزول کل قرآن
ضحی و لیل و انزلنای والفجر

گل زیبای گلزار ولایت
سلام ای زهره ی زهرای والفجر

تو هستی معنی نور علی نور
توئی خورشید بی همتای والفجر

شب هجران تو تاریکی محض 
تو نور مطلق فردای والفجر

بکن از ریشه ظلم و ظالمان را
تو ای روشن ترین فتوای والفجر

تو هستی ساکن عرش الهی
تو هستی معنی اعلای والفجر

به اوج آسمان پرواز داری
الا ای مرغ خوش آوای والفجر

 تو والیل و تو والشفعی و والوتر
تو هستی صبح روح افزای والفجر

تو را عمریست ما چشم انتظاریم
بیا ای دیده ی بینای والفجر



یکشنبه 100 فروردین 8 | نظر بدهید

 

رباعی صلوات نیمه شعبان

1

به نام نامی مهدی(عج) منتظر صلوات
به اشک دیده ی او موقع سحر صلوات
به لحظه لحظه ی عمرش که منتظر بوده
برای امر فرج، با دو چشم تر صلوات

2

به ماه عارض مولای عاشقان صلوات
به انتهای تمنای شیعیان صلوات
همیشه ورد مناجات مؤمنان مهدی (عج) است
به نغمه های مناجات مؤمنان صلوات

3

بر یوسف زهرا(س) و پیمبر(ص) صلوات
بر نور دل و دیده ی حیدر(ع)صلوات
آمد به جهان تر جمه ی وحی خدا
بر معنی فجر و قدر و کوثر صلوات

4

بر چهره ی نورانی مهدی(عج) صلوات
بر نغمه ی قرآنی مهدی(عج) صلوات
امشب همه میهمان مهدی(عج) هستیم
بر خدمت رحمانی مهدی(عج) صلوات

5

بر عارض ماه روی مهدی(عج) صلوات
بر زمزم و بر وضوی مهدی(عج)صلوات
او احمد(ص) ثانی است از حسن و کمال
بر خصلت و خلق و خوی مهدی(عج) صلوات



یکشنبه 100 فروردین 8 | نظر بدهید

 

شعر ولادت حضرت مهدی عج

مهدی(عج) است و یک دنیا دل همه گرفتارش
ماه و اختر و خورشید، جمله شمع انوارش

شیعیان تمام عمر، با دو چشم پر امید
با بضاعت مزجاة، یک به یک خریدارش

پشت پرده پنهان شد سال های سال ایشان 
مردم جهان یک عمر، تشنگان دیدارش

برده هوش از سرها، سرو قامتش یا رب
خبرگان عالم هم بی خبر ز اسرارش 

تا قدم به عالم زد، شام تیره روشن شد 
شمس و والضحی  هستند، جلوه ای ز رخسارش

گر چه چشمها محروم گشته از تماشایش
هر که وصف او بشنید، شد مریض و تب دارش

هست آرزوی ما در رکاب او بودن 
خوشتر آن که ما باشیم یک به یک علمدارش

باده ی وصال او کرده شیعه را سرمست
باده ای که مؤمن را کرده مست و هشیارش

سر سپردگان او بی شمار و بسیارند
یک جهان سر است اینجا، یک به یک سر دارش

حق به ناز شست او آفریده عالم را
آنقدر که خوب است او، بوده پس سزاوارش

اهل آسمان هستند ساکنان کوی او
جبرئیل و اسرافیل خادمان دربارش

پرده می گشاید او گر که یاورش باشیم
رخ نشان نخواهد داد جز به هر که شد یارش

او بهشت عاقل هاست سرنوشت عاقل هاست
مست او نمی خواهد، باغ خلد و انهارش

گر چه یوسف زهرا(س) غایب است از دیده
دیده بارها اورا، هر که شد هوادارش

رشک چشم ناپاکان در کمین او باشد
ایمن از حسادت ها، ای خدا نگهدارش 

کاشکی می آمد تا پای منبر وعظش
ما همه سرا پا گوش، محو نطق و گفتارش

ای خدا تمام عمر دم زدیم از مهدی(عج)
می شود که ما باشیم خاک کفش انصارش؟



شنبه 100 فروردین 7 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin