سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

قانون محبت

اشعار ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

نامه ای به دوست

وفات حضرت معصومه

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (149)

سروده های دیگر (165)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 818273
بازدید امروز :128
بازدید دیروز : 63
تعداد کل پست ها : 1320

 

به مناسبت ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

زنی را می شناسم زندگی بخشیده انسان را

به دانشگاه خود تدریس کرده درس ایمان را

زنی را می شناسم ماتم و رنج و بلا دیده
به روز حادثه از اشک دریا کرده دامان را

زنی را می شناسم بوده در بالای تلّ روزی
بدیده زیر خنجرها تن خورشید تابان را

زنی را می شناسم غصه و رنج و بلا دیده
که از بالای تلّ او دیده بیرون رفتن جان را

زنی را می شناسم سفره دار سفره داران است
و او بگذاشته در سفره های شیعیان نان را

زنی را می شناسم صاحب غم های عاشوراست
شناور دیده در خون جسم صد چاک شهیدان را

زنی را می شناسم روی نیزه دیده رأسی را
که می خوانده است با لحنی حزین آیات قرآن را

زنی را می شناسم در شب شام غریبان هم
نشد ترکش نماز شب، سپاس از حیّ سبحان را

زنی را می شناسم من، ندیده غیر زیبایی
و با این کار خود ویران نموده کاخ شیطان را

زنی را می شناسم من، که هفتاد و دو غم دیده 
بدیده روی خاک افتاده جسم پاک یاران را

زنی را می شناسم آب در مشکی ندیده است او
ولی از ابر چشمان یتیمان دیده باران را

زنی را می شناسم من اسیر درد و رنج و غم
نموده دستگیری ها به بند غم اسیران را

زنی را می شناسم من که از کرب و بلا تا شام
کشید از پای اطفال حرم خار مغیلان را

زنی را می شناسم من که او با خطبه های خود
پیمبر وار کرده رهنمایی هر مسلمان را

زنی را می شناسم من که بر هر درد درمان است
کسی که با نگاهی کرده درمان درمندان را

زنی را می شناسم من که چون حیدر(ع) سخندان است
که با هر خطبه ای حیران نموده او ادیبان را

زنی را می شناسم زینب(س) است و زینت بابا
که یاری کرده مانند علی(ع) او هم ضعیفان را

گلی را می شناسم من که گلزار است مدیونش
که زینت داده این گل شاخه ی هر باغ و بستان را

اگر چه در تمام عمر از داغ برادر سوخت
ولی می کرد پاک او اشک چشمان یتیمان را

به یمن مقدمش اهل جهان خوشحال و خندانند
ندید افسوس او هرگز لبی خوشحال و خندان را



پنج شنبه 102 آبان 25 | نظر بدهید

 

سقای تشنه

چند روزی است حرم
گشته محروم از آب
عده ای از اصحاب
با لب تشنه همه
جرعه از شهد شهادت
خوردند
قتلگه گشته ز خون شهدا چون غرقاب
ظهر روز عطش است
بر زمین می تابد
آفتاب سوزان
در درون خیمه
کودکان
لب تشنه
همگی چشم به راه
رو به سوی دریا
می شتابد سقا
تا که شاید آبی
ببرد تا خیمه
در کنار دریا
مشک خود را ساقی
می کند پر از آب
مشتی از آب گوارا را او
می برد نزد دهان
اوست دریای ادب
پس به یاد لب عطشان حسین(ع)
تشنه لب می ماند
و نمی نوشد آب
ساقی لب تشنه
مشک آبش بر دوش
می شتابد حالا
رو به سوی خیمه
بین نخلستان ها
نا گهان لشکر کفر
حمله ور گشت به او
ضربه ای خورد و جدا شد ز تنش
دست یمین
در همان حال چنین فرمود او
«والله ان قطعتموا یمینی
انّی احامی ابدا عن دینی»
مشک را داد به دست چپ خود
لحظه ای بعد جدا شد ز تنش
 دست چپش
همه ی کوشش اوست
تا که آبی ببرد تا خیمه
پس به دندان بگرفت 
مشک پر آبش را او
چشم هایش حتی
هدف تیر ستم کاران شد
‌ولی اوست سراپا امید
تا رساند به حرم
مشک پر از آبش را
ولی افسوس
که آن مشک پر آب
هدف تیر شد و 
آب گوارایش ریخت
گشت عباس(ع) امیدش نومید
روی اسب است و تمام بدن او پُرِ تیر
نا گهان از سر زین
نقش زمین شد تن او
چون نبودی به تنش دست
که حایل بشود بر تن او
تیرها 
بار دگر بر بدنش گشت فرو
تیرها 
بر بدنش
گشت



چهارشنبه 102 مرداد 4 | نظر بدهید

 

گفتگوی کعبه و کربلا

شاعر: علی اسماعیلی وردنجانی

ذاکر:علی اسماعیلی وردنجانی

مدت برنامه: 10 دقیقه

حجم فایل:حدود 7 مگابایت

 دریافت

 



سه شنبه 102 مرداد 3 | نظر بدهید

 

نوحه شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

مرو تو شتابان ز پیش پدر (عزیز دلم)2

ز داغ تو خون می چکد ز جگر (عزیز دلم)2

اگر بروی مادر از غم تو دل غمین بشود
ز داغ تو عمه ی تو ماتم نشین بشود
رقیه(س) در حسرت دیدارت حزین بشود
ز داغت شوم من خمیده کمر (عزیز دلم)2

چگونه برم من سوی خیمه نعش اصغر(ع) را
چگونه دهم دست مادرش این گونه پیکر را
چگونه دهم شرح واقعه و روز محشر را
مرو اینقدر زود سوی سفر (عزیز دلم)2

بریزم به سر در عزای تو خاک ای عزیز دلم
فدای تو و حنجر شده چاک ای عزیز دلم
ز داغ تو غصه دار افلاک ای عزیز دلم
به خیمه چگونه رسانم خبر (عزیز دلم)2

بمان پیش من ای عزیز دلم اندکی دیگر
که من هم شوم همسفر با تو ای گل پر پر
اگر بروی می شوم تنها بین این لشکر
بمان تو کنارم در این سنگر (عزیزم دلم)2

گل سرخی که ز تیر سه شعبه شده پر پر
بیا تا ببویم تو را ای گل این دم آخر
ز داغ تو، خون جگر گشته زینب(س) مضطر
کشد از دل آه ویران گر (عزیز دلم)2

گل بابا تو ز سنگ ستم گشته ای پر پر
اگر بروی می زند غم تو بر دلم اخگر
برم شکوه در مصیبت تو نزد پیغمبر(ص) 
بنوش آب از چشمه ی کوثر (عزیز دلم)2

اگر بروی بعد تو‌ دیگر می شوم تنها
بمانم تنها میان این لشکر اعدا
رَود بر بالای نیزه سرت کودک بابا
عزادار تو شود مادر (عزیز دلم)2

طلب کردم من برای تو از دشمن دین آب
ولی با تیر سه شعبه شدی ناگهان سیراب
از آن تیری که به سوی گلوی تو شد پرتاب
ز خون دل گشته چشمم تر (عزیز دلم) 2

بمان در پیشم مرو ز بَرَم زندگانی من
تو می روی و می رسد وقت جان فشانی من
مرو از پیشم تو ای یار آسمانی من 
شدم من بی یار و بی یاور (عزیز دلم)2

شدی سیراب ای عزیز دلم چشم من روشن
نپوشیدم لا اقل به تنت کهنه پیراهن
سرت بر بالای نیزه شود همسفر با من
بخواب ای زیبا گل پر پر (عزیز دلم)2

تو‌ در کودکی یک مجاهد و سرباز ممتازی
برای رقیه(س) سرت روی نی گشته هم بازی
تو در اوج آسمان ها در حال پروازی
خدا حافظ ای نسیم سحر (عزیز دلم)2



یکشنبه 102 مرداد 1 | نظر بدهید

 

شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

تا که در کوفه حسین ابن علی(ع) مهمان شد 

قیمت آب به یک باره گران چون جان شد

طلبید آب برای لب عطشان علی(ع)
حنجر اصغرش امّا هدف پیکان شد

گلوی نازک اصغر(ع) هدف تیر که شد
وای من حنجر او پاره و خون ریزان شد

خونش از حنجره و جان ز تنش شد بیرون
ز روی دست پدر هم، سرش آویزان شد

چون حسین(ع) خون علی(ع) را به هوا می پاشید
آسمان دست عزا زد به سر و ویران شد

بر زمین ریخت چو خون علی(ع) شش ماهه
جاری از دیده ز غم، خون دل یاران شد

ماند نعش علی اصغر(ع) به روی دست حسین(ع)
به چه رو خیمه رَوَد، وای که سرگردان شد

 ز غمش گشت عزاخانه همه عرش خدا
چشم عالم ز غم و غصه ی او نالان شد

آفرینش همه پوشید به تن رخت سیاه
همه جا محفل اندوه و غم و احزان شد

رخت بست از همه ی عالم هستی عشرت 
جامه ی غصّه لباس تن هر انسان شد

نه فقط از غم او اشک بشر شد جاری
هفت گردون ز غمش تا به ابد گریان شد

انبیاء(ع) سینه زنان، نوح نبی(ع) نوحه سرا
پُر ز اندوه و عزا در غم او رضوان شد

از غمش شعله کشان قلب همه اهل سماء
‌پایه ی عرش خدا نیز ز غم لرزان شد

دل هر شیعه به یاد غم اصغر(ع) خون شد
نه فقط شیعه که خونین دل هر انسان شد 

سر اصغر(ع) که روی نیزه روان شد سوی شام
در پی اش کار رقیه(س) تعب و افغان شد

بر سر نیزه ز غصه سر خونین حسین(ع)
با غم و درد عجین، ورد لبش قرآن شد

قصه وقتی که به «سر» شد به لب آمد جان ها
غصه آغاز شد و قصه ی ما پایان شد



یکشنبه 102 مرداد 1 | نظر بدهید

 

مرثیه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها

من و غم و من و غصّه من و دو چشم ترم

من و خرابه ی شام و من و سر پدرم

من و شب و من و عمّه، من و اسارت و بند
من و دو گونه ی نیلی و زحمت سفرم

من و پر آبله پا و دو گوش پاره شده
خمیده نیز ز رنج و بلا شده کمرم

من و خدا و من و آسمان، من و خاک
به جلوه بر سر نی شمس و انجم و قمرم

من و کبودی پهلو و تاول کف پا
من و خجالت از عمّه ام که شد سپرم

سه ساله ای که زمین گیر و پیر گشت منم
چرا که داغ عزیزان نشسته بر جگرم

کشید موی مرا زجر و زجر داد مرا
چنان که موی سیاهی نمانده روی سرم

نشان سنگ شد از پشت بام ها سرِ ما
ز ضرب سنگ شکسته تمام بال و پرم

ز بعد واقعه ی کربلا و ظهر عطش
شده سیاه همه روزگار در نظرم

به وسعت همه عالم عزاست در دل من
روان دو چشمه ی خون نیز جاری از بصرم

شکسته بال روم از خرابه سوی بهشت
به روی دست بتول(س)، اصغر(ع) است منتظرم

رَوم که زحمت عمّه شود کمی کمتر
خدا محافظتان ای تمام اهل حرم



پنج شنبه 102 تیر 29 | نظر بدهید

 

میلاد حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام

آسمان جلوه دارد از مهتاب

در زمین عکس ماه اندر آب
با دو صد رسم و شیوه و آداب
می برد دل ز حضرت ارباب

چشم بگشوده بر جهان پسری
قمر ناب و بحر پر گهری
صاحب دستهای پر هنری
قد رعنا و بینش و بصری

یل ام البنین و یار حسین(ع)
مایه ی عزّ و افتخار حسین(ع)
او قرار است و بی قرار حسین(ع)
از سر شوق جان نثار حسین(ع)

گلی از گلشن ولایت اوست
حیدر ثانی شجاعت اوست
رهنمای ره سعادت اوست
شرزه شیر پر از صلابت اوست

قمر آسمان ایمان است
ذکر تسبیح حق پرستان است
تاج سرهای شیر مردان است
پای بند به عهد و پیمان است

او ابوالفضل(ع) زینب کبراست
معدن دین و باور و تقواست
پسر حیدر(ع) و یل زهراست
بَطَل و قهرمان عاشوراست

اوست عباس حیدر(ع) کرار
او ندارد نظیر در پیکار
اسوه ی جود و بخشش و ایثار
اوست زیباترین گل گلزار

اوست تسلیم امر مولایش
عالَمی مات این تولایش
ماه محو جمال و سیمایش
سرو تسلیم قد رعنایش

بوسه بر دست او زده حیدر(ع)
صورتش ماه و چشم ها اختر
دستهایش به فُلک دین لنگر
برده حتی دل از علی اصغر(ع)

این پسر نور عین فاطمه(س) است
او نصیر حسین(ع) فاطمه(س) است
تا ابد زیر دِیْن فاطمه(س) است
مایه ی فخر و زِیْن فاطمه(س) است

وارث اقتدار حیدر(ع) اوست
مایه ی افتخار حیدر(ع) اوست
بی گمان ذوالفقار حیدر(ع) اوست
خلف و یادگار حیدر(ع) اوست

در ادب بی رقیب و بی همتاست
پاسدار خیام کرب و بلاست
نام ایشان قرینه با دریاست
شافع ما به محشر کبراست

اشک چشمان اوست آب حیات
خورده نامش گره به شط فرات
اوست لنگر برای فُلک نجات
به بلندای قامتش صلوات



پنج شنبه 101 اسفند 4 | نظر بدهید

 

وفات حضرت زینب سلام الله علیها

جبریل مرغ عشق به بستان زینب(س) است

جنّت گلی ز باغ و گلستان زینب(س) است

در راه شام رأس حسین(ع) ابن فاطمه(س)
بالای نیزه قاری قرآن زینب(س) است

افتاده بود زیر سم اسب ها تنی
آن جسم پاره پاره شده جان زینب(س) است

آب روان ز چشمه ی جوشان سلسبیل
محصول اشک و دیده گریان زینب(س) است

ایوب آن که شهره به صبر است در جهان
شاگرد درس صبر دبستان زینب(س) است

زینب(س) نشد نماز شبش ترک هیچگاه
این جلوه ای ز باور و ایمان زینب(س) است

نام حسین(ع) و کرب وبلا زنده است اگر
مدیون جهد و کار درخشان زینب(س) است

حبل المتین قافله ی اشک و آه و درد
موی سپید و زلف پریشان زینب(س) است

هر کس که میهمان بزم عزای حسین(ع) شد
محزون و دلشکسته و مهمان زینب(س) است

از آتشی که سوخت در خانه ی علی(ع)
تا حشر شعله ور دل سوزان زینب(س) است

بعد از حسین(ع) هر شب و روزی که بگذرد
روز عزا و شام غریبان زینب(س) است

پهلو شکسته حضرت زهرا(س) به پشت در
با قلب خسته دست به دامان زینب(س) است

آن مؤمنی که شیعه ی زهرا(س) و حیدر(ع) است
تسلیم امر حق و مسلمان زینب(س) است

از ابتدای عمر الی روز واپسین
پیوسته شیعه زائر چشمان زینب(س) است

تا زنده است شیعه غم آب و نان چرا؟
او ریزه خوار سفره ی احسان زینب(س) است

گفتند: دختر علی(ع) و فاطمه(س) است او
گفتم: که کاینات به فرمان زینب(س) است

رفت از جهان و در غم او شیعه خون گریست
عالم به غم نشسته و نالان زینب(س) است
 



یکشنبه 101 بهمن 16 | نظر بدهید

 

مدح حضرت امام محمد باقر علیه السلام

کیستم؟ گنجینه ی آیات قرآن مبینم

کیستم من؟ رهنما و مقتدای مؤمنینم
من تداوم بخش راه و رسم خیر المرسلینم
باقر علم نبیّ و قبله ی اهل یقینم

می شکافم من علوم آسمان ها و زمین را
کیستم؟ در من بجو تفسیر قرآن مبین را 
اندکی بر من نظر کن تا ببینی اصل دین را
یاد من لبریز شادی می کند هر دل غمین را

سربلند از آزمون های خداوند حکیمم
واسط فیض خدا و حجت حیِّ رحیمم
حق پرستان را امام و پیشوا هستم، زعیمم
ساکن قلب تمام اهل ایمان از قدیمم

کیستم؟ آئینه ای هستم که حق در آن هویداست
معجزات من بسی معجز تر از اعجاز عیساست
نکته آموز کلاس درسم ابراهیم و موساست
گلشن ملک ولایت از وجود من مصفّاست

 مؤمنان، چون وقت قد قامت رسد رکن اذانم
من ستونی از ستون های زمین و آسمانم
کیستم؟ تاج سر افلاکیان و خاکیانم
ذکر تسبیح و مناجات و دعای مؤمنانم

کیستم؟ خورشید و ماه آسمان علم و دانش
کیستم؟ باران رحمت روز و شب در حال بارش
معدن فضل و کرامت هستم و احسان و بخشش
مشکلات این جهان گیرد ز دست من گشایش

غرق نور از مقدمم شد کوه طور و طور سینا
ماه و خورشیدند محو و مات من وقت تماشا
کیستم من؟ واسط فیض خداوند توانا
کیستم؟ سبط رسول اللهم و فرزند زهرا(س)

نام من روز نخستین زینت عرش خدا شد
ذکر تسبیح و مناجات تمام انبیا شد
دردهای اهل عالم را مداوا و شفا شد
باعث پاسخ گرفتن از خدا وقت دعا شد

ذکر تسبیح و مناجات ملائک گشته نامم
کیستم من؟ آن که می گوید خدا هردم سلامم
همطراز آیه های وحی می باشد کلامم
نزد حق بالاتر از روح الامین باشد مقامم

کیستم؟ بحر العلومم معنی ام الکتابم
شارح احکام دین و شافع روز حسابم
من به حق قرآن ناطق، من همان اسلام نابم
کیستم؟ من بر فراز ملک هستی آفتابم

اهل عالم در حقیقت من صراط المستقیمم
من همان راه نجات خلق از نار و جحیمم
کیستم؟ من دشمن سر سخت شیطان رجیمم
من همان معنای بسم الله الرحمن الرحیمم

کیستم؟ سرتا به پا لبریز از نور الهی
ریشه کن گردد به دستم ظلمت و جور و تباهی
دشمنانم یک به یک محکوم ننگ و روسیاهی
بر سر هر کس گدای خانه ام شد، تاج شاهی



شنبه 101 بهمن 1 | نظر بدهید

 

ولادت زینب کبری سلام الله علیها

ای نور  چشم حیدر(ع) و زهرا(س) خوش آمدی

محبوب قلب و زینت بابا خوش آمدی

تو آمدی و گلشن زهرا(س) صفا گرفت
ای افتخار امّ ابیها خوش آمدی

از مقدمت رسول خدا(ص) شاد و خرّم است
آرام جان حضرت طه خوش آمدی

ای خواهر حسین(ع) و حسن(ع) دختر بتول(س)
مرجانه ی لقای دو دریا خوش آمدی

تو آمدی و فاطمه ی دیگری شدی
زینب تویی و فاطمه(س) سیما خوش آمد

دستان کوچک تو مدد کار حیدر(ع) است
یار و نصیر و حامی مولا خوش آمدی

تو آمدی و ماه خجل شد ز روی تو
دخت علی(ع)، تو نو گل زیبا خوش آمدی

پروانه وار گرد تو گردند قدسیان
گهواره ی تو مهبط آنها خوش آمدی

تو آمدی که غم ببری از دل علی(ع)
زیباترین ترانه ی دنیا، خوش آمدی

گویند تهنیت به علی(ع) جمله انبیاء
ای قبله گاه اهل تولا خوش آمدی

باشد حسین(ع) گرد تو‌ در حال استلام
ای عشق را تو مقصد و معنا خوش آمدی

تو آمدی که شرح کلام خدا شوی
شمس و ضحی و کوثر و اسرا خوش آمد

نامت قرین نام حسین(ع) است تا ابد
تمثیل کربلای معلی خوش آمدی

چشم امید شیعه به دست کرامتت
ای مهربان، شفیعه ی فردا خوش آمدی



دوشنبه 101 آذر 7 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin