سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

قانون محبت

اشعار ولادت حضرت زینب سلام الله علیها

نامه ای به دوست

وفات حضرت معصومه

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (96)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (175)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (107)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (36)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (172)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (12)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (18)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (16)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (22)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (14)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (224)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (149)

سروده های دیگر (165)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 818279
بازدید امروز :134
بازدید دیروز : 63
تعداد کل پست ها : 1320

 

نوحه شهادت امام عسکری علیه السلام

زمین ناله کن، آسمان گریه کن
بریز اشک غم، کهکشان گریه کن

جهان داغدار غم عسکری(ع) است
دلا همنوا با جهان گریه کن 

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

چو آتش فتاده به باغ حسن(ع)
دل آتش گرفته ز داغ حسن(ع)

در اندوه و ماتم بسوزد چو شمع
هر آن کس که گیرد سراغ حسن(ع)

امام زمان تسلیت تسلیت

شده رخت غم بر تن ماسوی
به جنت غمین حضرت مصطفی(ص)

به سر می زند دست غم مرتضی(ع)
همه اهل عالم به غم مبتلا

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

شده فاطمه(س)زار و ماتم نشین 
به تن رخت غم سید المنرسلین (ص)

ملائک همه غصه دار و غمین
شده نوحه خوان جبرئیل امین(ع)

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

تمام جهان غرق ماتم شده
دل شیعیان مملو از غم شده

ز هر دیده جاری است اشک عزا
مگر بار دیگر محرم شده

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

شده حضرت حجت ابن الحسن(عج)
اسیر غم و درد و رنج و محن

چه سخت است وقتی به دستان خود
ولی خدا را بپوشد کفن

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت

حسن(ع) آن که بودی ولی خدا
شد از جانب حق به ما مقتدا

از آن دم که نوشید زهر جفا
شده عالم از داغ او در نوا

امام زمان(عج) تسلیت تسلیت



شنبه 99 آبان 3 | نظر

 

اشکها

حی علی العزا
یاحسین(ع)2
یاحسین(ع)2
حی علی البکاء
یاحسین(ع)2
یاحسین(ع)2
اهل آسمان، با آه و فغان
دست غم به سر، دارند از داغت حسین جان
حی علی العزا
حی علی البکاء
جسمت روی خاک کربلا افتاده بی سر
سرت بر روی نی چون ماه تابان
بخوان بالای نی آیات قران
ای جانم حسین
ای جانم حسین
اطفال حرم، با اندوه و غم ، بر سر می زنند، از داغ تو 
ای مولای من، افتاده آتش، از ظلم دشمن، در باغ تو
از داغ تو یا مولا، شد بزم عزا برپا 
شد دامان هر شیعه، از باران خون دریا
سرها در گریبان است، از داغ تو یا مولا
بالای سرت
 اینک خواهرت
زینب(ع) ریزد از داغ تو خاک غصه بر سر
با اندوه و غم
 قامت گشته خم
 مولا مادر غم پرورت زهرای اطهر
بریزد از بصر اشک دمادم 
به جنت روضه می خواند پیمبر
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین (ع)
یا حسین(ع)2
یا حسین(ع)2
از داغ حسین(ع)، می ریزد ز عین، بر دامان ما، دریای خون
 دلها غمگین و، سر بر جبین و، در ماتم او، سینه محزون
در خون پیکر مولا، در بالای نی سرها
در بند ستم زینب(س)، گرداگرد او اعدا
اطفال حرم گریان، از داغ غم مولا
حالا ای امام
 می سوزد خیام
در بند ستم ما راهی بزم شرابیم
سرها روی نی
ما گریان ز پی
بنگر دامنم از اشک چشمم گشته دریا
حالا می روم  صحرا به صحرا 
 سرتو روی نی از ظلم اعدا
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین (ع)
اهل آسمان، با آه و فغان
دست غم به سر  دارند از داغت حسین جان
حی علی العزا
حی علی البکاء
جسمت روی خاک کربلا افتاده بی سر
سرت شد روی نی  چون ماه تابان
بخوان بالای نی آیات قران
ای جانم حسین
ای جانم حسین
در بند ستم، راهی سوی شام، اطفال امام، ای وای ای وای
زینب(س) می رود،  در بزم شراب، با قلب کباب، ای وای ای وای
چوب خیزران آزرد، لبهای تو را مولا
شد آزرده پاهای اطفال از شن صحرا
هردم  روز عاشورا، هر جا خیمه ی غمها
یک شب درتنور 
باشی میهمان
تا خاکستری گردد رخت، ای ماه تابان 
در وقت اذان
تو قران بخوان
الا ای کاف و ها و یا و عین و صاد مریم
 بخوان قران که لبریزم من از غم
 به دردم نیست جز این نغمه مرهم
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین(ع)
یا حسین(ع)2
یا حسین(ع)2
مشکی می‌پوشم، گرم چاووشم، غمها بر دوشم، دوستت دارم
ای اصل ایمان، ای جان جانان، عشق بی‌پایان، دوستت دارم
گریان و عزادار داغ اصغرت هستم
بنگر از سر نیزه من غمپرورت هستم
روز و شب پریشان جسم بی‌سرت هستم
ای وای از غمت
 ماه ماتمت
عمری در عزایت بی قرار و دل غمینم
بی‌تابم حسین
 اربابم حسین
از حالا به فکر کربلا و اربعینم
کاشکی اربعین ای ماه خوبان
باشم در کنارت ای  حسین جان
ای جانم حسین (ع)
ای جانم حسین(ع)
اهل آسمان، با آه و فغان
دست غم به سر، فریاد از داغت حسین جان
حی علی العزا
حی علی البکاء
جسمت روی خاک کربلا افتاده بی سر
سرت بر روی نی چون ماه تابان
بخوان بالای نی آیات قران
ای جانم حسین(ع)
ای جانم حسین(ع)
ای مولای من،پوشیدی به تن، کهنه پیراهن،جای کفن
در عزای تو، رود خون چشم و از داغ تو خون گشته دامن
پیراهن به غارت رفت جسم بی سرت عریان
می میرم ز داغ تو ای مولای مظلومان
بنگر از سر نیزه خلقی در غمت گریان
آمد بوی اشک،
 یاد آمد ز مشک
یارب غمگساران شهید کربلائیم
حی علی العزا
حی علی البکا
صدای ناله های حضرت زهرا (س) می آید
شمیم عطر عاشورا می آید
فدای آن سر از تن جدایت 
محبوبم حسین(ع) 
محبوبم حسین(ع)
یا حسین(ع)2
یاحسین(ع)2



سه شنبه 99 مهر 15 | نظر

 

اربعین حسینی

اربعین یعنی دلی لبریز عشق
خاطرات تلخ زینب(س) از دمشق

اربعین یعنی که دلهای غمین
داغ جانسوز یل ام البنین 

اربعین یعنی دل از غم آتشین
گریه ی دخت امیر المومنین(ع)

اربعین یعنی که با حالی حزین
دست غم بر سر ختام المرسلین(ص)

اربعین یعنی که در عرش برین
می زند بر سینه جبریل امین

اربعین یعنی که اطفال حرم
دیده ها گریان و دل لبریز غم

اربعین یعنی که زین العابدین(ع)
تا قیامت می شود ماتم نشین 

ناله ی شب گیر و آه آتشین
تا سحر گه گریه ی اهل یقین

خاطرات کاروان درد و غم
کاروان رنج و اندوه و ستم

اربعین یعنی دل از غم کباب
آفتاب و پیکر ام الکتاب 

داغی شن ها، خس و خاشاک و دشت
کودکان و گریه ی غمناک و دشت

اربعین یعنی دوباره بوی خون
خاطرات کربلا و جوی خون

بی برادر، نیمه ی شب نافله 
زینب(س) و بار مصیبت، قافله 

گر خورد سیلی یتیمی از عدو
اشک دیده  می شود آب وضو

کار دشمن طعنه ها و خنده بود
طعنه ها چون آتش سوزنده بود

کاروان یک کهکشان اندوه بود
بارغم سنگین تر از صد کوه بود

گاه در میخانه بوده کاروان
گاه در ویرانه بوده کاروان

بر سر نی راس  طفلی  شیر خوار
چشم اهل کاروان چون جویبار

چشم زینب (س) چشمه ی احساس بود
از بغل بر نی سر عباس(ع) بود 

با نسیم باد گیسوی نگار
می فزاید غصه های غمگسار

اربعین یعنی دوباره کربلا
شعله ی آتش میان خیمه ها

اربعین یعنی بلا بعد از بلا
پیکر بی سر به زیر نیزه ها

عاقبت شد کربلا دارالنعیم
هر کجا باشم دلم آنجا مقیم

کربلا  فردوس اصحاب یمین
عشق بازان فادخلوها خالدین



سه شنبه 99 مهر 15 | نظر

 

خاطرات اربعین

اربعین آمد هوایی شد دلم
پر کشید و کربلایی شد دلم

با دلی لبریز اندوه و عزا
عاشقان، دم می زنم از کربلا

هر کجا پا می گذارم بر زمین
تازه گردد خاطرات اربعین

ورد تسبیحم شده نام حسین(ع)
چشمه ی خون است یاران هر دو عین

خاطرات کربلا و اربعین
می کند هر شیعه ای را دلغمین

هر که باشد زائر مولای دل
می رود تا کربلا با پای دل

در مسیرم موکب غم ساختند
روضه خواندند و دلم بگداختند

روضه ی زینب(س) اسیرم کرده است
داغ او یکباره پیرم کرده است

دم به دم یاد سه ساله می کنم
در غم او آه و ناله می کنم 

بار اندوه و عزا بر شانه ام
اشک ریز روضه ی ویرانه ام

گوش پاره، گوشواره برده شد
کودکی از رنج و غم آزرده شد 

کودکی پای برهنه می دوید
خار صحرا پای او را می خلید

کودکی از ناقه می افتاد هی
می زدش او را عدو با کعب نی

بود هفتاد و دو سر در پیش رو
اشک چشم کاروان مانند جو

جسم ها در خاک و خون افتاده بود
کشتی دین واژگون افتاده بود

زخم پیکر بود بیرون از شمار
زیر پا افتاده بودی شهسوار

گاه در بزم شراب و گه تنور
 رفته است آن سر که بود از جنس نور

روی نی با صورتی خاکستری
می کند مولای ما پیغمبری

پای نی زینب(س) به سر دست عزا
بر لب او نغمه ی واویلتا 

در مسیرم هر کجا بود ازدحام
گاه دل در کوفه رفت و گاه شام 

طعنه و زخم زبان اهل شام 
درد و رنج و محنت بی التیام 

آمدم با پای دل تا کربلا
السلام ای خامس آل عبا(ع)

کربلای توست ما را چون بهشت
تا کجا آورده ما را سرنوشت

هاتفی گفتا مرا ای دلغمین 
خیر مقدم، فادخلوها خالدین 



یکشنبه 99 مهر 13 | نظر

 

کلام آخر بابا

خوش آمدی به خرابه سراغ دختر بابا
نشین به دامنم امشب سر مطهر بابا 

اجازه ده که ببوسم دوباره صورت ماهت
نشد اگر که ببوسم چو عمه حنجر بابا

 نثار مقدم تو جان دختر تو پدر جان
ببین خرابه نشین گشته این کبوتر بابا

از آن زمان که دواندند اسب روی تن تو
خبر به ما نرسیده ز حال پیکر بابا

سر تو بر روی نیزه انیس روز و شبم شد
نگاه حسرت من بر سر معطر بابا

تو می زدی به سر من همیشه شانه پدرجان
اجازه ده بنوازم به دست خود سر بابا

ز گریه های خودم عمه را کلافه نمودم 
مرا ببر ز خرابه به جان خواهر بابا

ز تازیانه ی دشمن کبود گشته تن من
ولی دو دیده ی من خون ز داغ اصغر بابا

سر عمو روی نیزه دو رد خون ز پی او
روان دو چشمه ی خون از سر برادر بابا

به روی نیزه برایم سر تو کرد تلاوت 
به نغمه های حجازی به روی منبر بابا 

مرا نبود تصور که پای نیزه نشینم
به روی نیزه ببینم سر منوّر بابا

پدر سرت به سلامت، بگو وصیت خود را 
جدایی و غم و درد و  کلام آخر بابا



سه شنبه 99 مهر 1 | نظر

 

تک بیت های نالان

1

تصور هم نمی کردم که روزی 
سرت را بر سر نیزه ببینم

2

کبودی رخ من ارث مادرم زهراست
سه ساله هستم و قامت خمیده ام چون او 

3

به دوش من غم تو کوله بار سنگینی است
شکسته قامت من در عزای تو بابا

4

سنگهای کوفه دل سنگند و بی رحم ای پدر
از تمام سنگها آزرده گشتم بارها

5

به انتظار پدر تا سحر نخوابیدم
به «سر» بیا تو بزن سر به دخترت بابا

6

از تمام خارها دارم شکایت ای پدر
هر دو پای من شده آزرده از این خارها

7

به«سر» بیا و مرا با خودت ببر بابا
قدم خمیده و سربار عمه ام شده ام

8

یک عمردرعزای شما گریه کرد و گفت:
ای کاش کودکی به صف کربلا  نبود



سه شنبه 99 مهر 1 | نظر

 

داغی شن های صحرا

از داغی شن های صحرا سوختم من
از ضربه ی سیلی اعدا سوختم من

نزدیک دروازه به ما دشنام دادند
از این جسارت ها به مولا سوختم من

از پشت بام کوفه سرها سنگ می خورد
از سنگ چون بشکست سرها سوختم من

می سوختند از غصه اطفال پریشان 
از داغ آنها زار و تنها سوختم من

کنج خرابه مسکن آل علی(ع) شد
با رنج و غم، پنهان و پیدا سوختم من 

اوباش کوفه طعنه می زد بر اسیران
از طعنه های غصه افزا سوختم من

آزرد ما را خنده های مردم شام
در ازدحام آن تماشا سوختم من

از چشمهایم رود خون  گردید جاری
شد دامنم از اشک دریا سوختم من 

دیدم سرت را روی نی می خواند قرآن
ای وحی را مفهوم و معنا سوختم من

دیدم سر نورانیت خاکستری بود
افتاده زیر دست و پا ها سوختم من

دیدم که دستی بر کمر دارد رقیه(س) 
با یاد درد و رنج زهرا(س) سوختم من

چشم تو روشن بزم «می» بردند ما را
دندان تو بشکست اما سوختم من

هر روز صد دریا ز چشمم اشک غم ریخت 
هر لحظه با شکلی مجزّا سوختم من



سه شنبه 99 مهر 1 | نظر

 

خاطرات سفر شام

فصل بی آب و غم بود
موسم ظلم و ستم بود
سرد و خاموش و ملال انگیز بودم
من پریشان حال تر از موسم پائیز بودم 
برگهای آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام از غصه ها پر درد می شد
دم به دم طوفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
در کنار قتلگه همراه عمه
می شنیدم ناله ی جانکاه عمه
پا برهنه می دویدم روی شن های بیابان
زیر شلاق ستم چشمان من بودند گریان
پیکر بابا به روی خاک گرم افتاد خونین
عمه ام شد زار و غمگین
دشت و هامون گریه می کرد
آسمان خون گریه می کرد
شد اسیر موج طوفان، کشتی اسلام و ایمان 
آتش کین شعله ور شد تا بسوزاند گلستان
دست های ساقی لب تشنگان آنجا قلم شد
دیده ها از غصه خون و سینه ها لبریز غم شد
 ظهر عاشورا شد و هنگامه ی جانسوز محشر 
در میان قتلگه سرها جدا می شد ز پیکر
پاره پاره قطعه قطعه یک به یک آیات قران 
رفت سرها روی نیزه تا پدید آرد نیستان
بی خدایان ظلمشان از حد فزون گشت و فراوان
گشت نیلی گونه ها از سیلی آن بی خدایان
کاروان غصه ها راهی سوی شام بلا شد
بر تن آل علی(ع) رخت عزا شد
بر لب اهل حرم هم ناله ی واویلتا شد
هر زمان از ناقه ای افتاد طفلی
تازیانه خورد از دستان رذلی 
ضرب سیلی، روی نیلی سهم اطفال حرم شد
از زمین تا آسمان جولانگه اندوه و غم شد
بسته شد در بند کین طفل یتیم و مرد بیمار
وای بر من برده شد ناموس حیدر(ع) بین انزار
دختر شیر خدا، بزم شراب ای وای ای وای
چسم خونین حسین(ع) در آفتاب ای وای ای وای
قاری قرآن به چوب خیزران آزرده می شد
ترجمان وحی و معنای اذان آزرده می شد
در میان کوچه ها صد طعنه از دشمن شنیدیم
طعم تلخ سیلی و زخم زبان ها را چشیدیم
ناگهان آمد به گوشم نغمه هایی آسمانی 
سوختم از داغ هجران 
از شرار آتش و دردی نهانی
همچو آوای نسیم پر شکسته
زخم غم می ریخت در دلهای خسته
پیش رویم
چهره ی تلخ جدایی از برادر
پشت سر
آشوب عاشورا و آن غوغای محشر
سینه ام
از داغ و درد و غم مکدّر
همره من 
تا قیامت ماجرای نیزه و سر
ماجرای نیزه و سر



سه شنبه 99 مهر 1 | نظر

 

شعر ولادت قمر بنی هاشم علیه السلام

آمد بهار و  وقت تماشا یکی یکی
گل های باغ گشته شکوفا یکی یکی

بگذاشت پا به عالم خاکی گل بهشت
شد شاد قلب اهل تولا یکی یکی

ام البنین گرفته روی دست ماه خویش
خرسند و شاد همره مولا یکی یکی

این ماه حیدر (ع) است و یا ماه آسمان
باید کنیم حل معما یکی یکی

آمد پس از حسین(ع) و حسن(ع) ماه دیگری
بهتر ز ماه جمله پسرها یکی یکی

در جنت است جشن ولادت برای او
 شادی کنند احمد و زهرا(س) یکی یکی

قد قامت الصلوه که سروی قیام کرد
 دل می برد ز مردم دنیا یکی یکی

شادی کنان به سجده شکرند اهل بیت(ع)
اما کنار زینب کبری(س) یکی یکی

خورشید روی او دل هر ذره را ربود
دل برده او ز قطره و دریا یکی یکی

آنان که دم زدند ز او در تمام عمر
شادند جمله موسم فردا یکی یکی

یارب به حق ماه بنی هاشمت قسم
از مشکلات ما گره بگشا یکی یکی



سه شنبه 99 فروردین 19 | نظر بدهید

 

شعر وفات حضرت زینب سلام الله علیها

دیده ی ما چشمه ی خون در عزای زینب(س) است
شیعه با اندوه و ناله همنوای زینب(س) است

کوه صبر و استقامت بود دخت مرتضی(ع)
تکیه گاه عالم هستی عصای زینب(س) است

در اسارت درس آزادی به ما آموخته
عزت و آزادگی ما را عطای زینب(س) است

عفت زینب(س) زبانزد بود بین خاص و عام
الگوی ما شیعیان حلم و حیای زینب(س) است

کاخ استبداد را با خطبه ای ویران نمود
شیعیان، این خطبه ی حیدر(ع) نمای زینب(س) است

داغدار شش برادر بود آن بانوی صبر
تا قیامت چشم شیعه خون برای زینب(س) است

در مسیر شام خورده تازیانه بارها
عالم هستی غمین از ماجرای زینب(س) است

سینه ی زهرای اطهر خُرد شد از میخ در
تا سما در این مصیبت وای وای زینب(س) است

شیعه ایم و ریزه خوار سفره ی احسان او
تا قیامت شیعه مدیون سخای زینب(س) است

دم به دم تا آخرین دم گفت زینب(س)، یا حسین(ع)
عالمی حیران این عهد و وفای زینب(س) است

زینب کبری(س) طبیب دردهای عالم است
داروی درد بشر، تنها دوای زینب(س) است 



دوشنبه 98 اسفند 19 | نظر

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin