سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

حضرت شاهچراغ

حال خوش

کلاس ریاضی

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (180)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (38)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (31)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (231)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (179)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 834929
بازدید امروز :8
بازدید دیروز : 53
تعداد کل پست ها : 1361

 

شعر ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها

ای بانوی کرامت و ای ماه مهربان
خاتون قم سلام، سلامی ز عمق جان

ای ماه حُسن تا که نهادی قدم به خاک
قُمری به باغ و آهو صحرا ترانه خوان

لبریز غصه بود دل شیعیان ولی
از یمن مقدم تو دل شیعه شادمان

چون دال بود قامت عالم ز جور دهر
حالا دوباره عالم فرتوت شد جوان

داری نشانه ها تو ز زهرا(س) و زینبش(س)
ای مظهر نجابت و ای اسوه زنان

بر خاک پا زدی و زمین گشت مفتخر
بر خاک رشک برد در آن روز آسمان

بالد به خود خدا که ترا آفریده است
ای تاج افتخار برای جهانیان

خورشید من بتاب و شبم را چو روز کن
سو سو کنند نزد تو ماه و ستارگان



پنج شنبه 93 شهریور 6 | نظر بدهید

 

شعر

هشتم شوال است
سینه ها پر در است
دل لبالب از غم
خبری هست مگر؟
آری امروز دو باره خبر از ویرانی است!
خبر از کینه و بغض!
خبر از بی سر و بی سامانی است!
جبت و طاغوت سر از خاک بر آورده مگر؟
که همه اهل سما غمگینند
و زمین خاک عزا بر سر خود می ریزد
دل هر شیعه پر از غصه و غم
گوئیا بار دگر پشت در اما خبری است؟
دختر پاک رسول دو سرا بین در و دیوار است
در کنارش این بار
نه فقط محسن او
که همه اولادش
در پس دیگر این در اما
دشمنی بی رحم است
دشمنی ویرانگر
 که به جز ویرانی نکند کار دگر
... و گلستان بقیع
شده یک ویرانه!!!؟؟؟....
گرچه امروز بقیع
شده با دست ستم پیشه وهابیت
یا که با آتش نمرود زمان
ظاهرش ویرانه
تا ابد هست گلستان و به گِردش شیعه
مثل یک پروانه
مثل یک پروانه
مثل یک پروانه ...



دوشنبه 93 مرداد 13 | نظر بدهید

 

وهابیت

ای صفاتت صفات حیوانها
بسته از پشت دست شیطانها

خوی تو مثل خوی اهریمن
دشمن اصلی مسلمانها

از تو ویرانی و بلا خیزد
ظلم تو بیشتر ز طوفانها

گشته از تو چو گلخنی متروک
همه گلزارها ، گلستانها

سر زد از دست تو خیانت ها
عامل فتنه ها و عصیانها

قلبت از سنگ سخت و سنگین تر
بس گرفتی تو جان انسانها

هم خراب از تو گشته دانشگاه
هم چو ویرانه شد دبستانها

شاخه ی گل شکست از دستت
و شکستی بسی تو گلدانها

شده دامان تو ز خون رنگین
مایه ی ننگ هر چه دامانها

کودکان یتیم و غمدیده
ز جفای تو دیده گریانها

کار تو ظلم و جور و جفاست
قاتل جان جمله انسانها

شد بقیع از جفای تو ویران
پای تو رفته روی قرانها

لعن بادا به هر که وهابیست
از خدا در تمام دورانها



دوشنبه 93 مرداد 13 | نظر بدهید

 

ارمغان جبت و طاغوت

وهابیت ای ارمغان جبت و طاغوت
ای امتداد سنگ باران های تابوت

وهابیت ای مردمان نا مسلمان
با دشمنان دین شده هم عهد و پیمان

رنجیده از دست شما گردید اسلام
با دست خود اسلام را کردید بد نام

وهابیت ای تخم کین در دل نشانده
اسلامیان را سوی هر بیراهه رانده

استاد ابلیسید در مکر و خیانت
تا ریشه کن سازید اسلام و دیانت

راه رسول الله را دادید تغییر
تا خواب اربابانتان گردید تعبیر

ای یاوران کفر و الحاد و تباهی
ای رهنمایان تا به قعر هر سیاهی

ای دین دینداران عالم را نشانه
کافر ترین کفار این عهد و زمانه

در قعر دورخ جبت و طاغوت از شما شاد
بر موء منین کردید از بس ظلم و بیداد

گشته بقیع از دستتان چون تلی از خاک
وهابیت ای مردمان پست و ناپاک

شد هشتم شوال و ما با غم عجینیم
در فکر مظلومیت آن سرزمینیم

خاک بقیع ومظهر مظلومی ما
آباد می خواهی اگر، ای شیعه بر پا



یکشنبه 93 مرداد 12 | نظر بدهید

 

به مناسبت هشتم شوال

گر به ظاهر شبیه انسانند
عامل نقشه های شیطانند

همه در قتل عام انسانها
پیشتازند و آفت جانند

گرچه دم می زنند از توحید
با خداوند سخت بیگانند

لاف اسلام می زنند اما
مایه ننگ هر مسلمانند

به سر نیزه هایشان قران
در عمل دشمنان قرانند

ظاهری مثل آدمی دارند
پست و دون مثل هر چه حیوانند

چهره هاشان کریه و بد منظر
چون که خالی ز نور ایمانند

پیرو جبت و پیرو طاغوت
و به ابلیس سر بفرمانند

پای میز خدا به روز حساب
همگی جزء رو سیاهانند

پس از امروز گر که فردایی است
بر سر خوان نار مهمانند

کیستند این گروه ملحد و پست؟
که نجاست که بدتر از آنند

«واو» و «ها» را کنار هم بگذار
و سپس« آ »و «بی» که اینانند

کرده ویران بقیع را یکسر
گوئیا با یزید همسانند

شده شوال و دل پر از خون است
شیعیان داغدار و گریانند

هشت شوال روز حزن و غم است
جن و انس و ملک چه نالانند

لعنت حق به هرچه وهابیست 
و به آنان که یار ایشانند



یکشنبه 93 مرداد 12 | نظر بدهید

 

لیله القدر

لیله القدر است و دل از قید این دنیا رهاست
تا سحر گه ورد لب یا ربنا یا ربناست

آنقدر امشب خدا با من صمیمی گشته است
کز دو چشم من به من نزدیکتر بی شک خداست

عمر فانی را تلف در راه دنیا کرده ام
بعد عمری تازه فهمیدم که این دنیا فناست

می کنم من توبه تا از سر بگیرم کار خود
طالب عقبی شوم کانجا سرای با بقاست

امشب است آن شب که باید با خدا باشم رفیق
بعد عمری قهر بودن شب شب صلح و صفاست

لیله القدر است و دلبر دلربایی می کند
خالق و معبود بی همتایم امشب دلرباست

استجابت می کند امشب دعا را خالقم
تا سحر گه کار من بر درگهش ذکر و دعاست

ای خدا توفیق استغفار را بنما نصیب
ما گنه کاریم و استغفارمان بی شک رواست

چشم ما مانده به در تا یوسف زهرا(س) رسد
ما که مردیم از فراقش، یوسف زهرا کجاست



یکشنبه 93 تیر 29 | نظر بدهید

 

عاشقانه

 

دلم آرام می شود وقتی، که ترا عاشقانه می خوانم
تطمئن القلوب نامت را، دم بدم خالصانه می خوانم

من نه از روی جهل و نادانی ، که پرم از شعور و آگاهی
به خداوندی خودت سوگند من ترا عالمانه می خوانم

در قنوت نماز نیمه شبم از سر شوق اشگ می ریزم
عبدم و نیمه شب ز راه نیاز، من ترا عابدانه می خوانم

از سر صدق و از صفا گفتم، لحظه لحظه خدا خدا گفتم
دیگر استاد کار خود شده ام و ترا ماهرانه می خوانم

دوستی رمز سر بلندی هاست،صدق معیار ارجمندی هاست
سر بلندیم و سر فراز و عزیز، چون ترا صادقانه می خوانم

خرمم شادمان و خرسندم،که تو مولایی و منم عبدت
بر سر شاخسار عشق و وفا، مرغ عشقم ترانه می خوانم

شکر نعمت فزون کند نعمت، کفر هم می کند عمل را حبط
پس به شکر تمام نعمتها، من ترا شاکرانه می خوانم

مست جام ولایت علی ام، شکر یارب ترا که حیدری ام
ذکر یارب و یا علی (ع) را من،تا ابد جاودانه می خوانم

 



پنج شنبه 92 شهریور 7 | نظر بدهید

 

راه حل

وامصیبت عزای عظمی شد
غم به دلهای اهل دنیا شد

همه جا خیمه ی عزا بر پا
از زمین تا به عرش اعلی شد

دست اهریمنان وهابی
بار دیگر برای ما وا شد

سند کفر هر چه وهابیست
مهر تایید خورد و امضا شد

بله در روز هشتم شوال
راز وهابیت هویدا شد

راس این فتنه جبت و طاغوتند
این سر انجام طرح آنها شد

شده ویران بقیع واویلا
همه دیده ها چو دریا شد

به خدا چون بقیع شد ویران
همه ی هست ما به یغما شد

شیعه تا کی سکوت، بر پاخیز
دل غمین در بهشت، زهرا (س) شد

به خدا زین مصیبت عظمی
یوسف فاطمه(س) چه تنها شد

خورده مهر سکوت بر لب ما
کار امروزمان به فردا شد

دیگر ای منتقم بیا باید
حل به دست تو این معما شد



جمعه 92 مرداد 25 | نظر بدهید

 

شعر تلخ

طی شد بهار عمر و در خوابیم افسوس
نه فکر نان ، نه در پی آبیم افسوس

با چشمهای بسته در تاریکی شب
در جستجوی نور مهتابیم افسوس

در آزمون نوکری مردود بودیم
آنگاه پنداریم اربابیم افسوس

از قافله فرسنگها دوریم اما
کو شوق رفتن تا که بشتابیم افسوس

روزی به دریا متصل بودیم و حالا
دیگر فقط یک قطره آبیم افسوس

ما با علی(ع) پیمان یاری بسته بودیم
وقت عمل نایاب نایابیم افسوس

جمع غنایم کرده ما را غافل از دین
گویا که ما در جنگ احزابیم افسوس

انگار قران هیچ مفهومی ندارد
سرگرم مد و لین و اقلابیم افسوس

خورشید پنهان است پشت ابر تیره
دلخوش به نور کرم شب تابیم افسوس

آزرده می گردیم از شعری که تلخ است
دنبال شیرینی قطابیم افسوس



سه شنبه 92 فروردین 6 | نظر بدهید

 

من و تو

دل به دام گره زلف سیاهی گیر است
آری افتاده به دام است و بی تقصیر است

هست دلدار من از نسل علی(ع) شیر خدا
اسدالله صفت دلبر من هم شیر است

نیست اندر سر من میل رهایی هرگز
و به شکرانه این دام به لب تکبیر است

هر که در دام سر زلف سیاهش افتاد
خوب پیداست بسی عاقل با تدبیر است

یار اگر می طلبی یار خدایی بطلب
آن که آیات خداوند بر او تفسیر است

بر لبم صبح و مسا زمزمه ی یا مهدی (عج) است
قلمم نیز به وصفش همه در تحریر است

خواب دیدم که جهان پر شده از نور امید
وعده ی آمدنش خواب مرا تعبیر است

پای تا سر همه نوری است که از جنس خداست
دیده ناقابل دیدار چنین تصویر است

همه جا حاضر و از دیده ی ما غایب اوست
شاید این نیز برای من و تو تقدیر است



دوشنبه 91 اسفند 28 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin