اشک شفق

 
 

دل نوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی

 
 
علی اسماعیلی وردنجانی
علی اسماعیلی وردنجانی

دلنوشته ها و سروده های علی اسماعیلی وردنجانی در مدح و منقبت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام
ali.esmaeeli11@chmail.ir

 

 

پیوند ها

پایگاه جامع عاشورا

ابزار و قالب وبلاگ

دانلود ابتهال،تلاوت، مداحی، دعا

 

مطالب اخیر

شعر زیبای عید فطر

مصداق صراط المستقیم

وابتغو الیه الوسیله

 

آرشیو مطالب

حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) (97)

حضرت امیر الموءمنین علی (علیه السلام) (177)

حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) (109)

حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام ) (37)

حضرت امام حسین (علیه السلام ) (173)

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) (13)

حضرت امام محمدباقر(علیه السلام) (19)

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) (30)

حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) (17)

حضرت امام رضا(علیه السلام ) (51)

حضرت امام محمد تقی(علیه السلام) (23)

حضرت امام علی النقی(علیه السلام) (15)

حضرت امام حسن عسکری(علیه السلام) (25)

حضرت ولی عصر(عج الله تعالی فرجه) (229)

اصحاب و یاران حضرت امام حسین (علیه السلام) (153)

سروده های دیگر (174)

کتاب های الکترونیک (4)

 
 
 

خبرنامه

   
 
 

امکانات جانبی

پیام‌رسان
نقشه سایت
اوقات شرعی
RSS 2.0

 

 

دانشنامه مهدویت

لوگو دوستان

 

آمار وبلاگ

کل بازدید : 831235
بازدید امروز :53
بازدید دیروز : 69
تعداد کل پست ها : 1349

 

هشتم شوال، تخریب بقیع

چون که خود را عده ای تسلیم شیطان می کنند

جنگ حتی با خدای حیّ سبحان می کنند

کشتی دینی که ما را سوی ساحل می برد
منحرف کرده اسیر موج طوفان می کنند 

با جفا و ظلم بر آل محمد(ص) روز و شب
جاری از چشمان شیعه سیل باران می کنند

فصل سر سبز بهار گلشن اسلام را
مثل پائیز و زمان برگ ریزان می کنند

آنقدر در ظلمت شب خویش را گم می کنند
تا که انکار مَه و خورشید تابان می کنند

غرق در دریای بی دینی و کفر و ظلمتند
دعوی فرمانبری از امر رحمان می کنند

خنجر آنان سر از اسلام و قرآن می بُرد
تا قیامت ننگ را تقدیم انسان می کنند

چون سپاه ابرهه بر کعبه یورش می برند
مرقد آل علی(ع) را نیز ویران می کنند

کشتی دین را اسیر فتنه و شر می کنند 
ظلم بر کشتی سوار اهل ایمان می کنند

سلب آرامش کنند از جای جای این جهان
 آتش کینه به پا در باغ و بستان می کنند

گر به ظاهر با خدا پیمان یاری بسته اند
در عمل اما همیشه نقض پیمان می کنند

ریزه خوار سفره دینند در هر روز و شب
نعمت حق را ولی پیوسته کفران می کنند

گر چه هر گز عامل آیات قرآن نیستند
عمر خود را صرف صدها ختم قرآن می کنند

هست سر تا پایشان لبریز کفر و ارتداد
با وقاحت از چه تکفیر مسلمان می کنند

ای خدا بشکن تو دست دشمنان اهل بیت(ع) 
دست آنهایی که تخریب گلستان می کنند



جمعه 02 اردیبهشت 8 | نظر بدهید

 

رباعی عید سعید فطر

ما شیعه ی محمّد(ص) و زهرا(س) و حیدریم

ما میهمان سفره ی احسان داوریم

شکرانه ی ضیافت یک ماه ی خدا
محفل نشین محفل الله اکبریم
****
ماه مبارک رمضان رفت، حیف شد 
آن حال ناب وقت اذان رفت، حیف شد

عید سعید فطر رسیده  هزار شکر 
ماه خدای عالمیان رفت، حیف شد
****
عید شکر خدای سبحان است
عید ختم کتاب قرآن است

عید یک ماه بندگی خداست
وقت شادی اهل ایمان است
****
عید فطر است، مؤمنان تبریک
عید عشق است، عاشقان تبریک

عید پیروزی و سر افرازیست
سر بلندان امتحان تبریک
****
عید ماه ضیافت است این عید
عید خیر و سعادت است این عید

عید حمد خدای سبحان است
عید شکر عبادت است این عید



چهارشنبه 02 فروردین 30 | نظر بدهید

 

مناجات شب قدر

در این شب قدر ای خدا، شب زنده داری می کنم

شرمنده از کردار خود، تا صبح زاری می کنم

در این شب قدر ای خدا، آمد به سویت بنده ای
آمد به سویت بنده ی افسرده و شرمنده ای

در این شب قدر ای خدا، ورد لب من نام توست
امشب انیسم تا سحر، قرآن تو، پیغام توست

در این شب قدر ای خدا، من با تو گویم راز دل
لبریزم از جرم و خطا، از کرده های خود خجل

در این شب قدر ای خدا، با من مدارا می کنی؟
درد من دلخسته را، یارب مداوا می کنی؟

در این شب قدر ای خدا، چشم امیدم سوی توست
تنها دوای درد من، ای مهربان داروی توست

در این شب قدر ای خدا، با حال غمگین آمدم
با کوله باری از گناه، با جرم سنگین آمدم 

در این شب قدر ای خدا، با دیده ای تر آمدم
با قلب لبریز عزا، از داغ حیدر(ع) آمدم

در این شب قدر ای خدا، قرآن بگیرم روی سر
من با تو نجوا می کنم ای دوست تا وقت سحر

در این شب قدر ای خدا، بی آبرویم پیش تو
تو مالک الملکی و من، بیچاره و درویش تو

در این شب قدر ای خدا، من با تو دارم گفتگو
گر چه گنه آلوده ام، دارم من از تو آبرو

در این شب قدر ای خدا، هستی تو غفّار الذّنوب
من پای تا سر عیبم و هستی تو ستّار العیوب

در این شب قدر ای خدا، ای مالک روز جزا
بین من و تو واسطه باشد علی مرتضی(ع)

در این شب قدر ای خدا، من با حدیث اشک و آه
دارم امید آن که تو بر من نمایی یک نگاه

در این شب قدر ای خدا، عبدی خطا کار آمده
چون سیل اشک چشم او بر روی رخسار آمده

در این شب قدر ای خدا، ممنونم از مهمانیت
از لطف و احسان تو و از رحمت رحمانیت

در این شب قدر ای خدا، ورد لبم یا مصطفاست
گر من گنه آلوده ام، او شافع روز جزاست

در این شب قدر ای خدا، زهرا(س) مددکار من است
زینب(س) ز راه مرحمت پیوسته غمخوار من است

در این شب قدر ای خدا، باشد شفیع من حسن(ع)
ماه بنی هاشم(ع) دهد عز و شرافت را به من

در این شب قدر ای خدا، دستم به دامان حسین(ع)
با عابدین(ع) همناله ام، از داغ او در شور و شین 

در این شب قدر ای خدا، با یاری آل عبا(ع)
یارب به حق باقر(ع) و صادق(ع) مدد فرما مرا

در این شب قدر ای خدا، در این شب ذکر و دعا
یارب به حق کاظم(ع) و حق علی موسی الرضا(ع)

در این شب قدر ای خدا، حق امام دین جواد(ع)
حق علی ابن الجواد(ع)، آن شافع روز معاد

در این شب قدر ای خدا، حق امام عسکری(ع)
حق امام مهدی(عج) و آن ذوالفقار حیدری

در این شب قدر ای خدا، ای مالک روز حساب
خواهم ز تو امر فرج، فرما دعایم مستجاب



جمعه 02 فروردین 18 | نظر بدهید

 

شعر وفات حضرت فاطمه ی معصومه س

ناگهان قم در غم بانوی خوبی ها نشست

از غم بانوی خوبی ها همه دل ها شکست

دختر موسی ابن جعفر(ع) بست تا چشم از جهان
چشمه سار خون شده از غصه چشم شیعیان

کیست این بانو که داغ او زده آتش به جان
و از غم او شد خزان فصل بهار مؤمنان

اوست معصومه(ی)ولی زینب(س) خطابش می کنم
جانشین حضرت زهرا(س) حسابش می کنم

دختری از جنس نور است و پر از شور و شعور
مظهر پاکی و عفت، از پلیدی ها به دور

الگوی پاکی و تقوا و عفاف و عفت است
مرقد پاکش یکی از غرفه های جنّت است

اشک چشمش پاکتر از چشمه سار سلسبیل
مثل مریم مثل حوا، او به خوبی ها دلیل

سرو باغ جنت است و عبد چشمش انبیاء
زائران مضجع پاکش تمام اولیاء

بال پروازش به سوی حق پَر روح الامین
بهر تشییعش روانه قدسیان سوی زمین

شیعیان را مرقدش باشد بهشت جاودان
بارگاهش قبله گاه خاکیان و قدسیان

کشتی وحی خدا را حضرت او لنگر است
مادرش زهرای مرضیه(س) گل پیغمبر(ص) است

شد رضا(ع) از داغ خواهر در خراسان روضه خوان
در عزایش دست غم دارند بر سر قدسیان

یاد او دل های ما را راهی قم می کند
داغ ایشان سینه را پر از تلاطم می کند

رفت و ‌روز شیعیان شد از غم او شام تار
داغ او باشد برای اهل عالم ناگوار

موج اندوه و عزا جاری شده با رفتنش
کار شیعه گریه و زاری شده با رفتنش

خون دل از دیده می ریزد به روی گونه ها
اشگ ها روی زمین پیوسته می ریزد عزا

کوچه ها، پس کوچه ها رخت سیه پوشیده اند
مردم از جام غم و رنج و عزا نوشیده اند

بر تن معصومه ی قم چون کفن پوشیده شد
جامه ی غم بر تن هر مرد و زن پوشیده شد

زائرانش ندبه می خوانند با اندوه و آه
چشم آنان چشمه سار خون، به تن رخت سیاه

بهر یاری برادر، کرده زینب(س) جان فدا
می زند دست عزا بر سر ز داغ او رضا(ع)

درد و داغ او ندارد تا قیامت التیام
شیعه می سوزد ز داغ او به روز و شب مدام

مرقد او تا قیامت قبله گاه شیعیان 
یاد و نامش در دل هر شیعه ای دارد مکان

مثل زهرا(س) بانویی بی مثل و بی همتاست او
شکر یارب چون شفیعه در صف فرداست او

من نخواهم گفت غیر از مدح این بانو سخن
تا که خون جاریست در رگ، تا که جان دارم به تن



پنج شنبه 01 آبان 12 | نظر بدهید

 

شعر ولادت حضرت عبدالعظیم

ای بلندای تو تا اوج یقین

ملک ری را بارگاه تو نگین

بنده ی حق حضرت عبدالعظیم
ای کریم ابن الکریم، ابن الکریم

جایگاه تو به عرش کبریاست
زائر تو زائر کرب و بلاست

شیعه بودن را تو معنا کرده ای
شرح و تفسیر «تولّا» کرده ای

ای وجود تو پر از نور یقین
پای تا سر عامل احکام دین

ای «بَری?» از دشمنان اهل بیت(ع)
جان تو بسته به جان اهل بیت(ع)

ای پر از تقوا و ایمان و یقین
شیعه ی خاص امیرالمؤمنین(ع)

سر بلند از آزمون بندگی
مستفید از لحظه های زندگی

مانده بر پیمان یاری با خدا
ذِکر تو آیات قران و دعا

عمر خود را در ره حق کرده طی 
افتخار مردمان شهر ری

خاک کوی توست خاک کربلا
رنگ و بویش رنگ و بوی نینوا

ای نگار و یار دیرین حسین(ع)
تو به هر دلداده هستی نور عین

ای که هستی رهرو راه علی(ع)
تو قرار و راحت جان و دلی

ای حریمت قبله گاه مؤمنین
از خدا بر تو هزاران آفرین

ای که هستی پیر مردی از حجاز
کرده ای از هر گناهی احتراز

السّلام ای حضرت عبدالعظیم
ای که هستی بنده ی ربّ رحیم

ای که هستی افتخار شیعیان
وصف تو هرگز نگنجد در بیان

آسمانی هستی و مهمان ما
پیش پایت جان ناقابل فدا

سیرت تو سیرت آل عبا(ع)
راه و رسمت راه و رسم انبیا

چون که در دل داشتی حبِّ علی(ع)
در نگاهت نور ایزد منجلی

بود جاری بر لبت حمد خدا
از خدا هرگز نگردیدی جدا

ای فقیه و زاهد شب زنده دار
باعث هر عزّت و هر افتخار

ای سراپا فضل و احسان و کرم 
معرفت پیش تو آورده است کم 

ما تهی دست و گدائیم و فقیر
جان حیدر(ع) دست ما را هم بگیر



جمعه 01 آبان 6 | نظر بدهید

 

تک بیت های برائت

گفت: جای دشمنان حضرت زهرا(س) کجاست؟
گفتمش: «فی النّار فیها خالدون»
*
گفت: «رُفع القلم» را شرح کوتاهی بگو
گفتم: استغفار از گفتار و از کردار بد
*
طاغوت و جبت هر دو بت جاهلیت اند
نفرین حق به جبت و به طاغوت تا ابد
*
شادی کنید جشن برائت رسیده است
طاغوت و جبت هر دو در آتش مخلدند
*
چون بت طاغوتیان بشکسته شد
مؤمنان لبریز شور و شادی اند
*
سیلی زد آن کسی که به رخسار فاطمه(س)
شد هیزم جحیم من الان الی الابد
*
دجاله ی نفاق به دوزخ روانه شد
شادی کنید عید سعید برائت است
*
آن کس که آتش زد در بیت علی(ع) را
بر آتش قهر خدا آمد گرفتار
*
عمریست که مسجدی هستم و پا منبری ام
از دشمن مرتضی علی(ع) من بری ام
*
جهنم را جهنم کرد آن دجاله ی نیرنگ
که بی او اهل دوزخ را جهنم بود گرمابه
*
رفت تا در قعر دوزخ، شد جهنم «هاویه»
قبل از آن گرمای دوزخ مثل یک گرمابه بود
*
دجاله ی نفاق به دوزخ شتاب کن
در انتظار توست رفیق تو سال هاست
*
سائلی پرسید از معنای «نار حامیه»
گفتمش: شرحی است بر احوال بت های قریش
***
سائلی پرسید از احوال بت های قریش
هاتفی گفتا: مخلّد در میان آتشند



چهارشنبه 01 مهر 13 | نظر بدهید

 

یزیدیان

نبود در دلشان غیر کفر و شرک و نفاق

به خود اگر چه مسلمان خطاب می کردند

به جز طریق سقیفه رهی نمی رفتند
و راه و رسم سعادت حساب می کردند

به روی آل پیمبر(ص) که آب را بستند
جفا به رود فرات و به آب می کردند

علیِّ اصغر(ع) شش ماهه را که می کشتند
روانه سیل ز چشم رباب می کردند

هدف بریدن سر بود از تن اسلام
جدا سر از پسر بوتراب می کردند

هزار ضربه به جسم امام دین زده اند
از این عمل همه قصد ثواب می کردند

کتاب وحی خدا را ورق ورق کردند
به نیزه هم، سر ام الکتاب می کردند

اگر که آل علی(ع) را خرابه می بردند
ره سعادت خود را خراب می کردند

ز آتشی که خیام حسین(ع) را سوزاند
قلوب اهل جهان را کباب می کردند

قلوبشان پُر تاریکی و جهالت بود
جدال با قمر و آفتاب می کردند

امام و رهبرشان دو بت قریشی بود
نزاع بر سر اسلام ناب می کردند

اگر چه دل به جهان بسته داشتند امّا
برای آتش دوزخ شتاب می کردند



یکشنبه 01 مرداد 9 | نظر بدهید

 

بزرگداشت حضرت احمد ابن موسی ع


ای گل که توئی نشانی از باغ جنان
گلبرگ تو تسبیح خدای سبحان
شد گلشن دین ز جلوه ات زیباتر
ای شاه چراغ یاد تو جاویدان

2
با آمدنش جهان ما شد زیبا
گوئی که بهشت آمده در دنیا
شد عزّت اسلام بسی بیش از پیش
از شان و مقام احمد ابن موسی(ع)

3
ای ورد لبت همیشه تسبیح خدا
بی خود ز خود و ای همه در دوست فنا
ای تا ابد مایه ی فخر شیعه
یا شاه چراغ، احمد ابن موسی(ع)

4
مانوس با آیات قرآن و دعا بود
لبریز مدح و حمد و ذکر ربّنا بود
یک لحظه هم او از خدا غافل نمی شد
در هر کجا بودی دل او با خدا بود

5
مردی که مسجد خانه ی او بود دائم
هم عالم دین بود، هم بود از اعاظم
لبریز تقوا و اطاعت از خدا بود
فرزند پاک حضرت موسای کاظم(ع)



یکشنبه 01 خرداد 15 | نظر بدهید

 

شعر ولادت حضرت معصومه س

معصومه(س) و ملیکه ی ارض و سماست او

زهرای ثانی و شفیعه ی روز جزاست او
او زینب(س)است، خواهر مولا رضاست او
معصومه(س) است و زینت عرش خداست او

او کیست؟ او سلاله ی زهرای اطهر است
شرح و بیان و معنی آیات کوثر است

او گوهر یگانه ی دریای عفّت است
سر تا به پا کرامت و ایمان و حکمت است
سر چشمه ی فضائل و باران رحمت است
نور است و شمع محفل شبهای ظلمت است

او عمّه ی چهار ولیّ الهی است
حصن حصین واقعه ی بی پناهی است

او دختر است و مادر حوّا و آدم است
معصومه(س) است و مادر عیسی ابن مریم است
بر درد و رنج آدمیان همچو مرهم است
او افتخار آل علی(ع) در دو عالم است

او مریم و خدیجه(س) و زهرا(س) و هاجر است
 معصومه(س) است و دختر موسی ابن جعفر(ع) است

معصومه(س) است و زینت گلزار احمدی است
سر تا به پاست نیکی و خالی ز هر بدی است
او جلوه ی حقیقت انوار سرمدی است
عطر حضور او صلوات محمدی است

خواهر عطا شده ز خداوند بر رضا(ع)
تبریک و تهنیت به همه آل مصطفی(ص)

عرش خدا گرفته صفا از ولادتش
شادند جمله اهل سما از ولادتش
لبریزِ شوق، آل عبا(ع) از ولادتش
جبریل گشته نغمه سرا از ولادتش

معصومه(س) و کریمه ی آل محمّد(ص) است
او بانوی عفیفه و ممدوح و امجد است

معصومه(س) است و زینت عرش خداست او
اُخت رضا(ع) و نو گل باغ هداست او
حمد و ثنا و ذکر و نماز و دعاست او
بر دردهای مردم دنیا دواست او

از یمن مقدمش همه عالم منوّر است
ورد لب ملائکه اللهُ اکبر است

معصومه(س) است و دختری از جنس آسمان
او دختر است و سیده ی جمله بانوان
معصومه(س) است و ترجمه ی ساده اذان
او با محبّت است و عطوف است و مهربان

شادند از ولادت او جمله شیعیان
تبریک و تهنیت به همه مردم جهان



یکشنبه 01 خرداد 8 | نظر بدهید

 

شعر وفاترحضرت عبدالعظیم حسنی

مانوس با آیات قرآن کریم است

در سایه ی لطف خداوند رحیم است

او دشمن سر سخت شیطان رجیم است
او کیست؟ ایشان حضرت عبدالعظیم است

عطر حسن(ع) پیچیده در صحن و سرایش
رنگ خدا دارد همه گلدسته هایش

یک عمر ایشان یاری قرآن و دین کرد
عمر خودش را وقف دین راستین کرد
بار سفر بست و دل ما را غمین کرد
با داغ خود هر شیعه را ماتم نشین کرد

مانند اجدادش گره ها می گشاید
هر لحظه او صدها معمّا می گشاید

مردی که عمری جمله رفتارش خدائی است
یک عمر کارش رهبری  و رهنمائی است
هر کس که باشد زائر او، کربلائی است
در آستانش کار هر شیعه گدائی است

دیگر شبیهش مادر گیتی نزاده
با رفتن خود داغ بر دل ها نهاده

او از بزرگان و ز اصحاب جواد(ع) است
او یاور هادی(ع)، سراپا اعتقاد است
قبر شریف حضرتش باب المراد است

از شافعان شیعه هنگام معاد است

چشمان ما از داغ او شد چشمه ی خون
با رفتن او گشته این عالم دگرگون

هادی(ع) دین تصدیق کرده دین او را
تائید کرده شیوه و آئین او را 
تاج شرف داده خدا مسکین او را 
صبری عطا کن ای خدا غمگین او را

سر تا به پا تقوا و علم و زهد بوده
با داغ خود صبر و قرار از ما ربوده

او راوی صدها حدیث است و روایت
در مدح حیدر(ع) دفتری کرده کتابت
او صاحب فضل است و ایمان و کرامت
فرمان حقّ را مو به مو کرده اطاعت

از داغ او افلاکیان هم غصه دارند
همچون زمینی ها ز دیده اشکبارند



یکشنبه 01 اردیبهشت 25 | نظر بدهید

 

مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin